متن زیر از ترانه های سیاووش قمیش است ، ولی شاعر آنرا نمی شناسم

 

 ای آدمک کوکی ، صبح شد که بیدار شی

مثل همه عمرت ، تکرار شی و تکرار شی

صبحه ولی انگار نیست ، تو توی شب  تردید

بین شب و روز تو ، انگارر که نیست فرقی

شب هات مثل روزاته ، روزات همگی تکرار

از دست همه سیری ، از دست خودت بیزار

پرواز واسه تو مرده ، تو اوج نمی گیری

بردی همه رو از یاد، از یاد همه میری

تا فرصت هنوزم هست ، برگرد به خودت برگرد

نو شو که این تکرار ، از تو ، تو رو دورت کرد

بسه اگه تا امروز ، تکرار تو را داد بر باد

فردا را بساز از نو ، دیروز رو ببر از یاد

تو لحظه تکرایت ، تنها خودتی همرات

"حسرت" شده یار تو ، "ایکاش" همه حرفات

با غصه نشو همدم ،سنت شکن خود باش

آزادترین فردی ، وقتی که نگی " ایکاش"