من
خالی از عاطفه و خشم
خالی از خویشی و غربت
گیج و مبهوت بین بودن و نبودن

عشق
آخرین همسفر من
مثل تو منو رها کرد
حالا دستام موندن و تنهایی و من

ای دریغ از من که بیخود مثل تو گم شدم
گم شدم تو ظلمت تن
ای دریغ از تو که مثلِ عکس عشق
داد میزنی تو آینه من

آه
گریه‌مون هیچ
خنده‌مون هیچ
باخته و برنده‌مون هیچ
تنها آغوش تو موند
غیر از اون هیچ

ای
ای مثل من تک و تنها
دستمو بگیر که عمر رفت
همه چی تویی
زمین و آسمون هیچ

بی تو می میرم همه بود و نبود
بیا پر کن منو ای خورشید دل سرد

بی تو می میرم
مثل قلب چراغ
نور تو بودی
کی منو از تو جدا کرد

متاسفانه شاعرش را نمی شناسم!!!!