امروز هم یک روز زیباست

یک صبح پنجشنبه پائیزی

دل اسمان شهرم تنگ است و ابرها همه جارا پر کرده اند

من که فقط زیبائی می بینم

خناکی دلپذیر صبح پائیزی را میتوان به راحتی و باتمام وجود لمس کنی

وقتی هوا به پوستت می خورد

حسی غریب همه وجودت را می گیرد

از خناکا و سردی هوا، می لرزی

اما این لرزش را دوست می داری

و خودت رادوباره در معرض هوا قرار می دهی

خورشید پیس از روزهای متمادی کار و تلاش و تابیدن بی وقفه

امروز را استعلاجی گرفته و در منزل مانده تا استراحت کند،شاید تبش بهتر شود

شاید هم فریاد پر طنین و گریه زیبای باران را شاهد باشیم

آسمان محتاج سخاوت تو هستیم