مجموعه مطالبی را که در این مدت در وبلاگ نوشته ام را امروز برای چندمین بار تیتروار ، مرور کردم . آنقدر نوسان داشت که خودم هم سرگیجه گرفتم

از هر دری سخنی نوشته ام

از اداره

از کار

از خودم

از کارگاه

از پائیز

از کتاب

از فیلم

ترانه

شعر

چند جنبه دارد ا ین گستردگی:

یکی آنکه چقدر ذهن من سردرگم و اشفته هست که درباره این همه مسائی و موارد می اندیشد ، درک میکند و مینویسد

دوم آنکه اسنان عجب موجودیست ، از کران تا کران

سوم آنکه همه انسانها خود را صاحب حق می دانند و خطاهای خودشان را قابل توجیه می دانند و یا اصلا خطا لحاظ نمی کنند و فقط این دیگران هستند که خطاکارند

چهارم آنکه عجب ادبیاتی دارم

مطالبم بیشتر اداری است تا ادبی