دنیا از دید من ، واگویه فداکاریست در داخل اطاق های که نیمه تاریکند!!!

و یا اشرافیت است در اطاق هائی که در و پیکری ندارد و همه جایش درب است و پنجره!!

و با لوسترهائی پرنور و با مخلوطی از نور سفید و زرد ، روشن شده است

دنیا غروب پائیزی است در روستا

که با ذیق وقت باید شلغم بکنی و بشوئی و ببری خانه

تا شب غذای گوسفندانت آماده باشد

دنیا بوی تند روغن مینی بوس است

برای پسرکی که با تردید دست مادرش را گرفته و سوار بر مینی بوس به خانه می رود

دنیا ناداری پدر است

کارگری پدر است در معدن

دنیا طعم تلخ بی پولیست

دنیا اشک و قهر زن همسایه است از خیانت شوهرش

دنیا صدای اره برقی است که مدام پسر بچه را بکار فرا می خواند

دنیا بغض من است

پر از حسرت

پر از ترس

خاطراتی محو و گنگ از گذشته ای بی فروغ

دنیا مهربانی بیش از حد من است تابدان حد ، که احمق فرضم می کنند!!!

دنیا خواستن همه چیز برای خودت است در ناداری دیگران

دنیا چادرشبهای بزرگ و پرباریست که خاله ام برسر می گذاشت و الان هیچ کدام از دیسک های کمرش سالم نیستند و من جرات دیدنش را ندارم چرا که میترسم از دستش بدهم . میترسم  ومیترسم!!!

دنیا مغلطه متلک های است که خواهرم را به بردگی برد

دنیا هفت رنگ هزار پیشه ای است که همه عمر در پی آن میدوی و هیچوقت هیچ نداری!!!

دنیا سوگلی سلاطین و مایه دارهاست

دنیا کعبه آمال همه آنان است که گمان دارند می فهمند

دنیا خانه عشق دغل کارانیست که با دروغ همه چیز دارند

و کو آخرتی که بخواهند پاسخ گوی دروغ هایشان باشند

دنیا بازار مکاره آدم هائیست که مردم را با ترس از جهنم ، فریب میدهند تا استثمار کنند

دنیا بساط هزار رنگی است که من هنوزم که هنوز است درکش نکرده ام که هیچ

با او کنار هم نیامده ا م

راستی پس از مزگ چه خواهدشد؟

واقعا مرگ گذرگاهسیت برای رد شدن؟

و یا پایانیست بر درد و آلام؟

ذهنم درگیر است