درد عجیبی است دردی که من تحمل میکنم!!

شاید بیان آن با کلمات پیش رو ، حتی اهانت باشد و  توهین

اما پیشایش طلب عفو ودرخواست بخشش می کنم

دلم که می گیرد و بدنبال آن بغضی گلویم را می فشرد

انگار چیزی در درونم به حرکت در می آید

جریان حرکتش را درک می کنم و می فهمم

آرام آرام فشارش بیشتر میشود و من کم کم بی تاب تر میشوم

نبضم تند تند می زند

و گاهی هم عرق می کنم

حالت  غریبی است

که حالا درکش می کنم و می دانم چرا بروز می کند

این زمان ها زمان نوشتن من است

حالاباید قلم بدست بگیرم و یک قطعه کاغذ سفید را سیاه کنم

یا باید کنار لب تاب ، کلیدهای صفحه کلید را بفشارم

و تازگی ها با کلیدهای تلفن همراه

می نویسم

بی هیچ دغدغه ای برای رعایت مشکلات املائی ویا انشائی آن

کلمات که به جملات تبدیل می شوند و جملات به متن

من فارغ میشوم

بغضم فرو کش می کند

و سینه ام باز میشود

حالا باید کودک متنم را ویرایش کنم!!!!!

فقط چند دقیقه کوتاه لازم است!!!!

حالا شد

کودک من پا به جهان گذاشت!!!

متن من ، تولدت مبارک