انسان معاصر ، موجود عجیب و غریبی شده است!!

اگر چند دهه قبل هم نه،همین چند سال پیش به من هم می گفتند که فردی با لب تاپ زنده است!!!

باور نمی کردم که هیچ ؛ کلی هم بد و بیراه می گفتم و می خندیدم

اما حالا تنها چیزی که همیشه و در همه حال می دانم کجاست و در چه حالیست

همین لب تاپ درب و داغانیست که در اختیار دارم

حالا بیشتر در خانه ویا دفتر کارم نشسته ام و می خوانم و یا می نویسم

اینها را گفتم تا بر عجز و ناتوانیم واقف شوید

اما اگر توانی داشتم و کسی بودم که مردم حرف را قبول داشتند

نهضتی را بر پا می کردم

دست به قیام می زدم

نه من اصلا اهل سیاست نیستم

چون سیاست را نمی فهم ، درک نمی کنم چطور چشمم را در چشم کسی بیندازم و دروغ بگویم

نمی توانم از احساست پاک مردم سوء استفاده کنم

و خوب همین چیزهاست که مرا در همین حد نگه داشته 

چه مالی ، چه فرهنگی ، چه مذهبی و خلاصه در همه وجوهات شخص ام!!

قیام می کردم و به همه نشان می دادم که امکان مهاجرت همه ما به کشورهای دیگر نیست

چون همه ما را، راه نمی دهند

دوما اگر راهمان هم بدهند ، تفاوت فرهنگی ، نسل اول ودوم مهاجر را نابود می کند!!

پس بیائید مملکت خودمان را بسازیم

تا هم حودمان لذت تلاش را بچشیم

و هم فرزندان و نوادگان ما ، کشور متمدن و پیشرفته ای را داشته باشند

قیام من برای فرداست ، چون کار فرهنگی ، زمانبر است، حداقل صد سال زمان می خواهد

باید یاد بگیریم تا هر کس ، خودش را قضاوت کند

هر کس مراقب خودش باشد تا تخلف نکند ، تخطی نورزد

اگر قانون نقص دارد ؛ تحقیق کنیم ، پژوهش کنیم و پیشنهاد بهتر شدنش را بدهیم

بیائیم برای هر چیز ملاک و متری تعیین کنیم

اصلا همه قوانین را از نو می نوشتیم

مبنا را می گذاشتیم ساده ترین اصول انسانی!!!

هیچ کس حق ندارد دلی را برنجاند!!!

و اگر رنجاند ، سزایش طلب عفوست و بخشش ، از فرد رنج دیده!!!

فیام من بر پایه خود سازی فردیست

تلاش کنیم تا هر کداممان فرد خوبی برای جامعه باشیم

مفید و سودمند ، لااقل به اجتماعمان  آسیبی نرسانیم!!!!

مردم را مکلف به پرستش گل سرخ می کردیم

و کتابمان ، کتب اشعار عاشقانه همه عشاق دل سوخته بود

مردم را به تماشای روئیدن گل سرخ دعوت می کردیم

و برای سرودن بهترین متن در زمان دیدن طلوع خورشید ، جایزه تعیین می کردیم!!!

و شعارمان میشد:

یک نفر برای همه ، همه برای یک نفر