نه رفتگان و نه آیندگان؛ نمی دانند
که قرن پر هنر ما چه سخت سنگین است.
امیدهای نوین با عذاب های کهن
به هر طرف نگری؛ گرم جنگ خونین است.

نگشته پیکر انسان بزرگتر از پیش
بزرگتر شده صدبار آرزوهایش.
به سوی معرکه ی خواستن - توانستن
کشانده می شود از هر طرف سر و پایش.

اگر که عاشق دیروز آرزو می کرد
به ماه چهره ی معشوقه یک نگاه کند
جوان عاشق امروز آرزومند ست
برای ماه عسل یک سفر به ماه کند.

در اضطراب و نبردی که زاده ی عصر ست
مدام؛  روید در دل؛  امید نو؛  غم نو
درود گویمت ای قرن بی قرار نوین!
که در عذاب توام؛  شاهد شکفتن تو.

----------------

ژاله اصفهانی