هیچ وقت ادمهای کم حرف را دوست نداشتم و همیشه از ارتباط داشتن با این ادمها پرهیز میکردم 
دوستشان نداشتم چون نمیتوانستم از افکار و احساساتشان سر دراورم 
سالها بعد که بزرگتر شدم دلم کشف کردن این ادمها را می خواست 
سعی کردم نزدیکشان شوم دیگر برایم ترسناک و نا شناخته نبودند ،سعی کردم دوستشان داشته باشم ،امروز حس میکنم توانستم بشناسمشان...
آدمهای کم حرف از اول اینطور نبودند
یک روزی یک اتفاقی یا حضور ادمهایی باعث تحولشان شد که به یکباره سکوت کردند ؛ به یک باره کم حرف شدند 
تمام هیجان و شور زندگیشان به یک باره رفت 
حالا مدتهاست من هم کم حرف شدم !
مدتهاست در جواب خیلی ها سکوت میکنم 
مدتهاست یاد گرفتم میتوانم جواب سوالهای همیشه سوال دیگران را ندهم 
میتوانم خیلی وقتها جای نوشتن چندین چند سطر سه نقطه پر حرف بگذارم ...
مدتهاست یاد گرفته ام مسئول افکار دیگران نباشم،
سکوت ،کم حرفی و بی تفاوتی انقدر ها که از بیرون به نظر می اید بد نیست..

عکس و تصویر #عکس_نوشته

گاهی وجودِ آدم لبریزِ دلتنگی میشود ،طوری که قطره ی اشکی میشود و از چشمانت سر میخورد پایین...!
اما از آنجا که دلتنگی خرابی های زیادی در روحیات آدم به وجود می آورد باید درِ قلبت را ببندی و کلیدش را پرت کنی به دور دست ها و بگذاری که عقلت بتازد!
گاهی لازم است دلتنگی را قورت بدهی و چشمانت را به روی خواسته ها و علایقت ببندی!
آدم است دیگر میرود ابراز میکند و جوابی میگیرد که یک عمر درگیر کلمه ی غم انگیزِ " ای کاش" میشود..."
که ای کاش جلودارِ این دلِ صاحِب مرده بودم و جوابی سرد تر از یخ های سیبری کوبیده نمیشد به احساسم!
باید قبول کرد که همیشه قرار نیست دل به دل راه داشته باشد!
باید قبول کرد که اینچنین قرار دادی در زندگی وجود ندارد که هر که را پرستیدی او هم بپرستد تو را...!
گاهی باید سکوت کنی و نم نمک یاد بگیری که بعضی چیزها،بعضی آدم ها،برای تو ساخته نشده اند!