خداکه امرکند شیطان هم وسیله میشود

زن فقیری که با یک برنامه رادیویی تماس گرفت و از خدا درخواست کمک کرد.

مرد بی‌ایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش می‌داد، تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد.

آدرس او را به دست آورد

به منشی‌اش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و برای زن ببرد.

ضمنا به او گفت:

«وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا را فرستاده، بگو کار شیطان است.»

وقتی منشی به خانه زن رسید،

زن خیلی خوشحال و شکرگزار شد و مشغول بردنو خوراکی‌ها به داخل خانه کوچکش شد.

منشی از او پرسید:

«نمی‌خواهی بدانی چه کسی این خوراکی‌ها را فرستاده؟»

زن جواب داد:

«نه، مهم نیست. وقتی خدا امر کند، حتی شیطان هم فرمان می‌برد.»

  • برباد رفته

عشق از نگاه حضرت مولانا


ببینید مولانا به چه زیبایی عشق رو معنی کرده...

 ای   که  می پرسی  نشان  عشق  چیست ؟

عشق  چیزی  جز   ظهور   مهر   نیست.
 
عشق   یعنی   مشکلی   اسان   کنی

دردی  از   در مانده ای   درمان  کنی.

در  میان  این  همه  غوغا  و  شر

عشق  یعنی  کاهش  رنج   بشر

عشق  یعنی  گل  به جای  خار  باش

پل  به جای   این  همه   دیوار   باش

عشق  یعنی  تشنه ای  خود  نیز  اگر

واگذاری    آب   را  ،  بر    تشنه  تر  

عشق  یعنی  دشت  گل کاری  شده

در  کویری   چشمه ای   جاری   شده

عشق  یعنی  ترش  را  شیرین  کنی

عشق  یعنی  نیش را  نوشین  کنی

هر کجا  عشق  آید  و  ساکن  شود

هر  چه   نا ممکن   بود ، ممکن  شود

  • برباد رفته

عکس نوشت:ته تغاری ها

  • برباد رفته

کمی درباره بیست و پنجم بهمن ماه (روز والنتاین)

نزدیک ولنتاینه
میخواهید بدانید ولنتاین یعنی چی؟!
ولنتاین یعنی ......وقتی از سر کار برمیگردی خانه ،صدای شوخی و خنده خانواده پشت در حس شود!!!
ولنتاین یعنی .....مریضتان از بیمارستان مرخص بشود و به منزل منتقلش کنید و حسابی به آو رسیدگی کنید
ولنتاین یعنی .....پدرتان با دیدن شما زیر لب بگوید الهی شکر !!!!
ولنتاین یعنی ........همه ما بابانوئل بشویم
ولنتاین یعنی.... همه انسانهای روی زمین یک روز کودک بشوند و قلکهایشان را بشکنند و تمام پولها را به طور مساوی بین همه تقسیم کنند
ولنتاین یعنی ......برای مادرت غول چراغ جادو بشوی تا هر زمان صدایت کرد حتی در خیالش ،،، شماحاضر بشوید و بگوئید: جانم مادر
ولنتاین یعنی.....وقتی سرتان را می اندازید پایین راه بروید چشمتان به کفش پاره ای نیفتد
ولنتاین یعنی .....قاضی و پزشکهای ما بیکار بشوند
ولنتاین یعنی .....دست هیچ انسانی بالا نرود مگر برای دعا و نوازش
ولنتاین یعنی ....طوری زندگی کنیم که هرگز نه دروغ بگوییم و نه دروغ بشنویم
ولنتاین یعنی .......اگه دستتان خالیست با فکرتان کمک کنید
ولنتاین یعنی ....... درهمین مجازی آنقدر صادق باشیم ،صادقانه بگیوم و خالصانه عمل کنیم که تمام دنیا را سرشار از عشق و محبت کنیم
ولنتاین یعنی .....سرخ شدن گونه دختر وقتی پدرش به او خیره میشود!!!
ولنتاین یعنی ......تمام خستگیهایتان  را پشت در  بگذاریدو با سلامی شاد که بوی زندگی بدهد وارد خانه شوید
ولنتاین یعنی.... نبینیم جوانانمان بیکار باشند و جیب هایشان خالی!!!
ولنتاین یعنی...... مردن بر اثر کهولت سن


ولنتاینتان پیشاپیش مبارک

  • برباد رفته

سخنی طنز از حسین پناهی

‌جلوی بهزیستی نوشته شده بود :

شیرمادر و مهر مادر جایگزینی ندارد!

اما پدرم مهر مادرم را پرداخت کرد،

گاوی خرید و من با شیر آن بزرگ شدم،

هیچکس حقیقت مرا نفهمید جز معلم ریاضی که همیشه میگفت:

گوساله بنشین ...

*********************

حسین پناهی

  • برباد رفته

ارزش خدمت به والدین

دو برادر  مادر پیر و بیماری داشتند .

با خود قرار گذاشتند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر باشد

یکی به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد

و دیگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد .

چندی نگذشت برادر صومعه نشین مشهور عام و خاص شد

و به خود غره شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادرم است ،

چرا که او در اختیار مخلوق است و من در خدمت خالق .

همان شب پروردگار را در خواب دید که وی را خطاب کرد :

به حرمت برادرت تو را بخشیدم

برادر صومعه نشین اشک در چشمانش آمد و گفت :

یا رب ، من در خدمت تو بودم و او در خدمت مادر ،

چگونه است مرا به حرمت او می بخشی؟

آیا آنچه کرده ام مایه رضای تو نیست .؟

ندا رسید :

آنچه تو می کنی من از آن بی نیازم ولی مادرت از آنچه او می کند بی نیاز نیست ...

  • برباد رفته

متن ترانه: عشق من عاشم باش

تو غربتی که سرده تمام روز و شبهاش

غریبه از من و ما . عشق من عاشقم باش

عشق من عاشقم باش. که تن به شب نبازم

با غربت من بساز .تا با خودم بسازم

عشق من عاشقم باش. عشق من عاشقم باش

تو خواب عاشقا رو تعبیر تازه کردی

کهنه حدیث عشق و تفسیر تازه کردی

گفتی که از تو گفتن یعنی نفس کشیدن

از خود گذشتن من یعنی به تو رسیدن

قلبم و عادت بده به عاشقانه مردن

از عشق زنده بودن . از عشق جون سپردن

وقتی که هق هق عشق . زجهء احتیاجه

سر جنون سلامت که بهترین علاجه

عشق من عاشقم باش .عشق من عاشقم باش

عشق من عاشقم باش .عشق من عاشقم باش

عشق من عاشقم باش اگر چه مهلتی نیست

برای با تو بودن اگر چه فرصتی نیست

عشق من عاشقم باش . نذار بیفتم از پا

بمون با من که بی تو نمی رسم به فردا

عشق من عاشقم باش .عشق من عاشقم باش

عشق من عاشقم باش .عشق من عاشقم باش

**************

شاعر تیرج جنتی عطائی

  • برباد رفته

حیات طیبه

ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﮐﺮﺩ.

ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ!

ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻣﺮﺍ ﭘﯿﺮ ﻭ ﻓﺮﺗﻮﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ!

ﻭ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﻢ ﻏﯿﺮ ﻣﻨﻄﻘﯽ!

ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻟﻄﻔﺎً ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﯽ ﻭﻗﺖ ﺑﺪﻩ ﻭ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺑﻔﻬﻤﯽ...

ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﻣﯽ ﻟﺮﺯﺩ ﻭ ﻏﺬﺍﯾﻢ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎﺳﻢ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ،

ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﭘﻮﺷﯿﺪﻥ ﻟﺒﺎﺳﻢ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻢ،

ﭘﺲ ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﻭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻢ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻢ،

ﺑﻪ ﺗﻮ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ...

ﺍﮔﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﯿﺴﺘﻢ،

ﻣﺮﺍ ﻣﻼﻣﺖ ﻧﮑﻦ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﯽﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺁﻭﺭ،

ﮐﻪ ﺗﻼﺵ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﻮ ﮐﻨﻢ...

ﺍﮔﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺴﻞ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺨﻨﺪ،

ﻭﻟﯽ ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ، ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﻢ ﺑﺎﺵ...

ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺩﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ،

ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭ ﺷﻮﯼ،

ﭘﺲ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﯽ ﭼﻪ ﮐﻨﻢ ﻭ ﭼﻪ ﻧﮑﻨﻢ...؟!

ﺍﺯ ﮐُﻨﺪ ﺷﺪﻥ ﺫﻫﻨﻢ ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻧﻢ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻧﻢ، ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺻﺤﺒﺖ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﺸﻮ...

ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻣﻦ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ.

ﺗﻮ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ ﻫﺴﺘﯽ.

ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﻮﻟﺪﺕ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻡ؛

ﭘﺲ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮔﻢ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺎﺵ...

قبل از اینکه دیر شود قدر پدر و مادرامان را بدانیم.!!!

  • برباد رفته

آغوش خواب

خودم را به خواب بخشیده ام

پناه برده ام به خواب ،تا در آغوش مرگی موقت !

فراموش کنم.

آنقدر دور شده ای ،

که تمام عمر برای برگشتن ات کافی نیست ،

خودم را به آغوش خواب انداخته ام ...

و خواب مرگ عمیقی نیست

و خواب آنقدر بزرگ نیست ،

که « دوست داشتن » تو را ،

در خودش حل کند

و « دوست داشتن » تو ،

عمیق تر از آن است که در مرگی به این حد حقیر ، غرق شود

آی ....

شاعر شعرهای خوف انگیز ،

که چشم هایت را می بندی

و شعرهایت را ،

چنان با صدای بلند فریاد می زنی

گویی پیامبری آیه های مقدس کتابش را تلاوت می کند ...

معجزه ای بیاور معجزه ای ...

تا به آئین فراموشی وارد شوم ،

سپید پوش و سرخ رو ...

و آنقدر به شریعت جدید مومن شوم که ،

فراموش کنم

تو ،

پیامبر واژه های رعب آور

رسول آیه های عریانی

با دستهایی دور

و چشم های خاموش معشوق من بوده ای ...

سیما محمودی

  • برباد رفته

یک روز ماشین زمان درست می‌کنم برمی‌گردم به آن دوران

روزگار کودکی یادش بخیر

چابکی و زیرکی یادش بخیر

یاد آن حوض و درختان حیاط

آب‌بازی‌هایمان یادش بخیر

یاد سرمشق معلم‌هایمان

صفحه های زرد دفترهایمان

دفترکاهی، مدادپرچمی

آن تراش آهنی یادش بخیر

یاد آن فریادهای دوره‌گرد

بستنی و بامیه یادش بخیر

یاد خوابیدن درون پشه‌بند

زندگی ساده و بی‌قید و بند

غصه‌های روز اول در کلاس

گریه های بچه ها و التماس

رقص پرچم با نسیم صبحگاه

در حیاط مدرسه یادش بخیر

رفته ایام و گذشته کودکی

مانده در خاطر صفای کودکی

چون که رسم زندگی باشد عبور

کودکی ما نیز گشته ایم از تو دور

خوش ترین ایام، ایام تو بود

کودکی بر روز و شب هایت
درود

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود