۱۸۸ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

واقعا عاقبت به خیری خیلی مهم است

امروز صبح ، متن ترانه یاد یار و یا همان امشب شب مهتابه را گذاشتم

که ترانه سرایش علی اکبر شیدائی  هستند

البته خیلی مهم نبود که استقبالی نشد!!

خوب ما عادت داریم به خاطره کشی و خرد کردن احساسات!!!

اما برای هرکسی که عاشق شده باشه ،این متن خیلی زیبا و جذاب و خاطره انگیزه!!!

اما وقتی برای شنیدن خود آهنگ یک جستجو کردم،

دیدم مرحوم مرضیه که خوانده اصلی و اولیه این ترانه هسند(البته تاجائی که من یادمه)فوت شده اند

و درد آور تر شد وقتی دیدم ایشان در غربت و تنهائی و در مهر ماه سال 1389 در پاریس فوت شده اند

کمی جستجوی بیشتر نشان از خروج ایشان از ایران در سال 1373به مقصد پاریس و به بهانه مداوی بیماری، می داد!!

بعد از خروج به فرقه رجوی پیوستند

من اهل سیاست نیستم ، خودتان قضاوت کنید!!!

و بعد از مشکلاتی که برای دار ودسته رجوی ایجاد میشود

ایشان درخواست جدائی کردند و بعد هم مرگ!!!

من با صدای ایشان خیلی خاطره دارم(البته خیلی هم مسن نیستم!!!! هه هه)

و صدایشان بسیار زیبا و دلنشین بود

واقعا عاقبت به خیری خیلی مهم است

شب جمعه ای ،خدا رحمتش کند

  • برباد رفته

نابودگر انسان(سه آفتی که انسان را نابود می کند)

سه چیز انسان را از نابود می کند:

خرده علم

و خرده درد

و خرده قرض

مدتها دنبال این جمله بودم، هیچوقت نتوانستم آنرا کامل پیدا کنم

امروز از راهی دیگر آنرا پیدا کردم

واضح هست

علمی نداشته باشی و ادعای عالم بودن بکنی

درد کوچکی داشته باشی و این درد دائمی باشد

و اینکه نفرات زیادی به میزان کم ، طلبکارت باشند

این سه مورد هر انسانی را نابود می کند

نمی دانم

من که اینطور فکر می کنم!!!

  • برباد رفته

متن ترانه :امشب شب مهتابه

امشب به بر من است آن مایه‌ی ناز
یا رب تو کلید صبح در چاه انداز
‌ای روشنی صبح به مشرق برگرد
ای ظلمت شب، با من بیچاره بساز
امشب شب مهتابه، حبیبم رو می‌خوام
حبیبم اگر خوابه، طبیبم رو می‌خوام
گویید فلانی آمده، آن یار جانی آمده
مست است و هشیارش کنید
خواب است و بیدارش کنید
آمده حال تو، احوال تو، سیه خال تو، سفید روی تو، ببیند برود

امشب شب مهتابه، حبیبم رو می‌خوام
حبیبم اگر خوابه، طبیبم رو می‌خوام

ماه غلام رخ زیبای توست
سرو کمر بسته‌ی بالای توست، ای حبیبم
مجمع دل‌های پریشان جمع، ای حبیب، ای حبیبم
چین و خم زلف چلیپای توست، ای حبیبم
چین و خم زلف چلیپای توست، ای طبیبم
ای مه انور، لعل تو شکر
از همه بهتر، قند مکرر
جانم جانم قند مکرر
جانم جانم قند مکرر لب خندان توست، ای حبیبم
قند مکرر لب خندان توست، ای حبیبم
قند مکرر لب خندان توست، ای طبیبم

-------------------------

ترانه سرا:علی اکبر شیدائی

  • برباد رفته

متن شعری نوستالژیک درباره خاطرات کودکی

من پُرم از خاطرات و قصه‌های کودکی
این که روباهی چگونه می‌فریبد زاغکی!

قصّه‌ی افتادنِ دندانِ شیری از هُما
لاک‌پشت و تکّه چوب و فکرهای اُردکی!

قصّه‌ی گاو حسن، دارا و سارا و امین
روزِ بارانی، کتابِ خیسِ کُبری طِفلکی!

تیله‌بازی در حیاط و کوچه و فرشِ اتاق!
بر سرِ کبریت و سکه، یا که درب تَشتکی!

چای والفجر و سماور نفتیِ کُنجِ اتاق
مادرم هرگز نیاورد استکان بی‌نعلبکی!

داستانِ نوک طلا با مخمل و مادربزرگ!
در دهی زیبا که زخمی گشته بچه لک‌لکی!

هاچ زنبور عَسل، نِل در فراق مادرش!
یادِ دوران اوشین و نقطه‌های برفکی!

هشت سال از دوره‌ی شیرین امّا تلخِ ما
پر ز آژیرِ خطر با حمله‌های موشکی!

تا کجاها می‌برد این خاطره امشب مرا
کاش می‌رفتم به آن دورانِ خوبم، دزدکی!

یاد آن دوره همیشه با من و در قلبٍ من
من به یاد و خاطراتت زنده‌ام، ای کودکی!

  • برباد رفته

عکس نوشت:مشکل اصلی دنیا

  • برباد رفته

فاصله کوتاه خوبی و بدی

سیر و فاصله بین صعود و نزول انسان، خیلی کم شده است!!!

اگر قدما معترف بودند که مثلا یک عارف ، پس از سالها عبادت و خلوص ، با یک دام ساده ، گول میخورد

باورش حداقل برای من خیلی سخت بود!!!!

با خودم میگفتم مگر میشود کسی که با معبود و معشوق خود ارتباط دارد

براحتی هم چیز را بگذارد و مسیرش را عوض کند.

اما گذشت زمان ، به من نشان داد که همه چیز امکانپذیر است

و این انسان دوپا، هرکاری خواهد کرد

این شده که حالا حتی نیم ساعت قبل از اذان، دارند مهیا میشویم برای وضو!!!

و بعد از نماز ، مدتها در حال ذکر گفتن هستیم

و فقط چند دقیقه و حتی چند ثانیه بعدداریم خبط می کنیم

حطا می کنیم

و چقدر جالب است

انسانی ربانی در چند ثانیه میشود انسانی شیطانی!!!

چقدر فاصله خوب و بد بودن،کوتاست!!!!

  • برباد رفته

سخنی درباره رابطه گفتار، کردار، افکار، شخصیت و عادات

دنبال سند (منبع) سخن زیر هستم که به حضرت علی(ع) منسوب است.

امام علی (ع) می فرماید:

مواظب افـکــارت بــــــاش که گفتــارت می شود،

مواظب گفتــارت بــــــاش که رفتـــارت می شود،

مواظب رفتـــارت بــــــاش که عــــادتت می شود،

مواظب عــــادتت بـــــاش که شخصیتت می شود،

مواظب شــخـصیتت بــــــاش که سرنوشتت می شود.

هر حکمت آموزنده‌ای که با سنجش تفکر و اندیشه آدمی، روزنه‌ای به سوی کمال باشد، مورد تأیید دین نیز خواهد بود؛چنانچه امام علی(ع) نیز فرموده‌اند:
«حکمت را از کسى که آن‌را برای تو می‌آورد، بگیر و به آنچه گفته است، بنگر و به [شخصیت‏] گوینده نگاه نکن»؛

باید هر سخن در جایگاه حقیقی خود و منبع اصلی آن مورد بررسی قرار گیرد.

حکمتی هم که در سوال مطرح شده است، به این شکل و با این کلمات در هیچ یک از روایات معصومین نیامده است؛
اما مشابه برخی از قسمتهای آن در کلام حضرت علی(ع) آمده است. به عنوان نمونه:
« کسى چیزى را در دل پنهان نکند جز آن‌که در لغزش‏هاى زبان و رنگ رخسارش، آشکار خواهد گشت».
بنابر تحقیق انجام شده، حکمتی که در این سخن  آمده است برگردان یک عبارت به زبان انگلیسی می‌باشد که در بین اندیشمندان غربی رواج یافته است:
Watch your thoughts, they become words;
watch your words, they become actions;
watch your actions, they become habits
watch your habits, they become characte
watch your character, for it becomes your destiny
 
در حقیقت پنج کلمه
Word
Action
Thought
Character
Habit
که به ترتیب به معنای
«گفتار، کردار، افکار، شخصیت و عادات» می‌باشند،
اگر اولین حرف هر از یک از این کلمات را در کنار یکدیگر قرار دهیم،
کلمه WATCH به معنای  «ببین و مراقب باش» را تشکیل می‌دهند.
از این کلمات بسیار در جملات حکمت آموز و در عبارت‌های مختلف استفاده شده است؛
از این‌رو منبع دقیقی برای عبارت فوق وجود ندارد،
در برخی نوشته‌ها متعلق به «رالف والدو امرسون» نویسنده و فیلسوف آمریکایی دانسته شده،
برخی منتسب به «فرانک اوتلا» و برخی دیگر آن‌را برای گاندی دانسته‌اند؛
بسیاری از نوشته‌ها این جمله را حتی به بودا و یا لائوتسه بنیان‌گذار آیین تائو در 2500 سال قبل نیز نسبت داده‌اند.
برای تحقیق بیشتر در مورد این جملات می‌توانید به لینک زیر رجوع نمائید:
http://quoteinvestigator.com/2013/01/10/watch-your-thought
 من که این سخن را ، هر کسی گفته باشد، با تمام وجود باور دارم
این ما هستیم که با فکر کردنمان، زندگیمان را می سازیم
  • برباد رفته

پاسخ دوم به شعرنو:توچه گفتی سهراب؟

سهراب همیشه تکرار می کرد :
« پشت دریاها شهری است
قایقی خواهم ساخت . . . »
قایقی که هرگز ساخته نشد
و سهراب هر گز
شهری که پشت دریاها نهفته بود را
لمس نکرد
سهراب
قایقت را خواهم ساخت
و در آبی که نمانده
خواهم انداخت
و ازا ین خاکی که نمانده
دور خواهم شد . . . !
دور خواهم شد . . . !
پاسخ ارسالی یکی از همراهان گرانقدر
به متن شعرنو:توچه گفتی سهراب؟
  • برباد رفته

پاسخ اول به شعرنو:توچه گفتی سهراب؟

میکنم انچه که سهراب بکرد
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به اب
دور خواهم شد از این خاک غریب
دل من خسته شده از کینه
شده این شهر قفس
مردمش پر نزنن
تیره دلان
میروم جای دگر
من که پرواز ندانم
پس به دریا بزنم دل
جای من اینجا نیست
میروم تا که بیابم جای
که در آن مردم آن
در پی منفعت از پی تو احوال نجویند
یا نباشد دلشان سنگ که جوابت ندهند
میروم تا که بیابم جای
که در آن مردم ان
همشان یک رنگ
دلشان صاف زه هر کینه
لبشان پر شود از خنده
چشمشان اشک نریزد ...
---------------------------------
پاسخ ارسالی یکی از همراهان گرانقدر
  • برباد رفته

شعرنو:توچه گفتی سهراب؟

ﺗﻮ ﭼﻪ ﮔﻔﺘﯽ ﺳﻬﺮﺍﺏ؟

ﻗﺎﯾﻘﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺳﺎﺧﺖ ...

ﺑﺎ ﮐﺪﻭﻡ ﻋﻤﺮ ﺩﺭﺍﺯ؟

ﻧﻮﺡ ﺍﮔﺮ ﮐﺸﺘﯽ ﺳﺎﺧﺖ، ﻋﻤﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪ

ﺑﺎ ﺗﺒﺮ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺒﺶ، ﺑﺮ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩ

ﺳﺎﻟﯿﺎﻥ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪ، ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺍﻣﺎ ﺳﺎﺧﺖ

ﭘﺲ ﺑﮕﻮ ﺍﯼ ﺳﻬﺮﺍﺏ ... ﺷﻌﺮ ﻧﻮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺳﺎﺧﺖ

ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﻗﺎﯾﻖ ....

ﯾﺎ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺘﯽ ....

ﺗﺎ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﻫﺴﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ؟

ﺍﯾﻦ ﺳﺨﻦ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ؟

ﺑﺎ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺑﺎﺷﯽ .... ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ

ﻭﺭﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮﻭ ﺳﺨﻦ

ﯾﮏ ﺧﯿﺎﻝ ﭘﻮﭺ ﺍﺳﺖ

ﭘﺲ ﺍﮔﺮ ﻣﯿﮕﻔﺘﯽ ...

ﺗﺎ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﻫﺴﺖ، ﺣﺴﺮﺗﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻮﺭﺩ

ﺟﻤﻠﻪ ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﻣﯿﺸﺪ

ﺗﻮ ﺑﺒﺨﺸﻢ ﺳﻬﺮﺍﺏ ...

ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺷﻌﺮﺕ، ﻧﮑﺘﻪ ﺍﯼ ﺁﻭﺭﺩﻡ، ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﯼ ﮐﺮﺩﻡ

ﺑﺨﺪﺍ ﺩﻟﮕﯿﺮﻡ، ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎ، ﺍﺯ ﺧﯿﺎﻝ ﻭ ﺭﻭﯾﺎ

ﺑﺨﺪﺍ ﺩﻟﮕﯿﺮﻡ، ﺑﺨﺪﺍ ﻣﻦ ﺳﯿﺮﻡ، ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﯽ ﭘﯿﺮﻡ

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭﯾﺎ ﻧﯿﺴﺖ

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭘﺮﺩﺭﺩ ﺍﺳﺖ

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺎﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺎﻣﺮﺩ ﺍﺳﺖ

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود