۱۷۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

پرفسور سمیعی

محله ما یک رفتگر دارد،

صبح که با ماشین از درب خانه خارج می شوم سلامی گرم می کند 

من هم از ماشین پیاده می شوم و دستی محترمانه به او می دهم، حال و احوال را می پرسد و مشغول کارش می شود.

همسایه طبقه زیرین ما نیز دکتر جراح است،

گاهی اوقات که درون آسانسور می بینمش سلامی می کنم

و او فقط سرش را تکان می دهد و درب آسانسور باز نشده برای بیرون رفتن خیز می کند.

به شخصه اگر روزی برای زنده ماندن نیازمند این دکتر شوم،

جارو زدن سنگ قبرم به دست آن رفتگر، بشدت لذت بخش تر از طبابت آن دکتر برای ادامه حیاتم است...

تحصیلات مطلقا هیچ ربطی به شعور افراد ندارد!!

پروفسور_سمیعی

  • برباد رفته

نمی دانم از کیست ولی زیباست

با زندگی قهر نکن...

دنیا منت هیچکس را نمیکشد...

یکی رفت و

یکی موند و

یکی از غصه هاش خوند

یکی برد و 

یکی باخت و 

یکی با قسمتش ساخت...

یکی رنجید

""یکی بخشید""

یکی از آبروش ترسید

یکی بد شد،

یکی رد شد، 

یکی پابند مقصد شد

تو اما باش،

"""خدا اینجاست...!!"

  • برباد رفته

سخنی از کوروش

کوروش بزرگ چه زیبا گفت :

اگر در دل کسی جایی نداری ، فرش زیر پایش هم نباش....

جایی که بودن و نبودنت هیچ فرقی نداره، نبودنت رو انتخاب کن اینگونه به خودت احترام گذاشتی ...

محبوب همه باش ، معشوق یکی

مهرت را به همه هدیه کن ، عشقت را به یکی

با هر رفتنی اشک نریز و با هر آمدنی لبخند نزن

شاید آنکه رفته بازگردد و آنکه آمده برود

آنقدر محکم و مقتدر باش که با این‌محبت ها و مهر ها زمین‌گیر نشوی ...

لازم است گاهی در زندگی ، بعضی ادمهارو کم کنی تا خودتو پیدا کنی ...

بعضی ادمارو باید دوست داشت

اما بعضی از آدمارو فقط باید داشت

  • برباد رفته

کمی درباره فضای مجازی

ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﺭ ﻓﻀﺎی ﻣﺠﺎﺯی ﻭ ﭘﺎﮎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ  ﺗﻘﻮﺍی ﺩﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ...

ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ، ﮔﺎهی ﺑﺎ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩی ﯾﮏ ﻻﯾﮏ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ...

ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ ، ﻓﻀﺎی ﻣﺠﺎﺯی ﻫﻢ

" ﻣﺤﻀﺮ ﺧﺪﺍﺳﺖ ..."

ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺣﺴﺎﺏ ، ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ می ﺁﯾﻨﺪ ﮔﻮﺍهی ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﺑﺮ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ...

ﻧﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ ... 

ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ یﻏﻔﻠﺖ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺧــــــــــﺪﺍ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺲ !... 

ﮔﺎهی ﺭﻭی ﻣﺎﻧﯿﺘﻮﺭ ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﯿﻢ :

" ﻭﺭﻭﺩ ﺷـــــﯿﻄﺎﻥ ﻣﻤﻨﻮﻉ "

ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺩﺳتی ﮐﻪ ﮐﻠﯿﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ،

ﭼﺸمی ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ،

ﻭ ﮔﻮشی ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻨﻮﺩ ﺑﺎﺷﯿﻢ ...

ﻭ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ

ﮐﻪ ﺧــــــــــﺪﺍ ...

" ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﻧــــــــــﻼﻳﻦ ﺍﺳﺖ "

  • برباد رفته

انتشار مجدد متن (((مدادپاک کن)))

اگر نمی توانی مدادی باشی

که خوشبختی یک نفر را بنویسی

پس حداقل سعی کن پاک کنی

باشی که غم کسی را پاک کنی !

زندگی هنر نقاشی بدون پاک کن است .

پس طوری زندگی کن که حسرت داشتن پاک کن را نخوری !

در مقابل سختی ها همچون جزیره اى باش که دریا هم با تمام عظمت و قدرت نمى تواند سر او را زیر آب کند!

آدم های بزرگ قامتشان بلندتر نیست

خانه شان بزرگ تر نیست

ثروتشان بیشتر نیست

آنها قلبی وسیع و نگاهی مرتفع دارند.

دوستان عزیز بر من ببخشید چون می دانم که این پست تکراریست

اما خودم بیش از اندازه از این متن لذت می برم

لذا عذم را پذیرا باشید

  • برباد رفته

شعر:ازهمه رنجیده ام

رک بگویم... از همه رنجیده ام!
از غریب و آشنا ترسیده ام

با مرام و معرفت بیگانه اند
من به هر ساز ی که شد رقصیده ام

در زمستانِِ سکوتم بارها...
با نگاه سردتان لرزیده ام

رد پای مهربانی نیست...نیست
من تمام کوچه را گردیده ام

سالها از بس که خوش بین بوده ام...
هر کلاغی را کبوتر دیده ام

وزن احساس شما را بارها...
با ترازوی خودم سنجیده ام

بی خیال سردی آغوشها...
من به آغوش خودم چسبیده ام

من شما را بارها و بارها...
لا به لای هر دعا بخشیده ام

مقصد من نا کجای قصه هاست
از تمام جاده ها پرسیده ام

میروم باواژه ها سر میکنم
دامن از خاک شما بر چیده ام

من تمام گریه هایم را شبی...
لا به لای واژه ها خندیده ام

***********
فریدون مشیری

  • برباد رفته

خانه یعنی کجا؟

ﻣﻴﺪانید ﺧاﻧﻪ ﻛﺠﺎﺳﺖ؟

خانه آﻧﺠﺎﻳﻰ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻳک ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻰ ﺻﺪ ﻣﺘﺮﻯ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﻛﻠﻰ ﺍﻣﻜﺎﻧﺎﺕ ﺩﻳﮕرﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ

خانه ﻳﻌﻨﻰ «ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﺩﺭک ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ»

خانه ﻳﻌﻨﻰ «ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺍﻣﻨﻴﺖ»

خانهﻳﻌﻨﻰ «ﻳک ﺍﺳﺘﻜﺎﻥ ﭼﺎﻯ ﮔﺮﻡ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻛﺴﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸاﻥ ﺩﺍﺭید»

خانه ﻳﻌﻨﻰ «ﻓﻀﺎﻳﻰ ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺧﺸﻢ،ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺩﻭﺩ و ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺮﺱ»

خانه ﻳﻌﻨﻰ «ﻭﻗﺘﻰ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻴﺸوید ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰنید ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ببینید»

 و مهم تر از همه

خانه یعنی «جایی که عزیزترین کسانت کنارت باشند»

ﻳک خاﻧﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﺘﺮﺍﮊﺵ ﺑﺎﻻ ﻧﻴﺴﺖ؛ ﻭﺳﻌﺖ ﻗﻠﺐ ﺁﺩم هایش ﺯﻳﺎﺩ است!!!

ﻫﻤﭽﻴﻦ خانه ﺍﯼ ﺭا ﺍبرای  ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺯو ‌کنیم..

  • برباد رفته

نمی دانم چه خبر است(درباره سانحه هوائی امروز)

هنوز ایران پیکر فرزندان پر سوخته اش در نفت کش سانچی را تحویل نگرفته

که تیم های جستجو رفته اند دنا

تا از لابلای دندان های کوه،

پاره های تن دهها خانواده را بیرون بکشند!

چه خبر است؟

چرا این کابوس های بیداری تمام نمی شود؟! 

عکس های زنان و دختران نگون بخت را در سرپل ذهاب می دیدم

که به جای پوشیدن چکمه و بارانی و گرفتن عکس زیر باران،

پاچه شلوارها را داده اند بالا

و با سطل و دیگ آب

بارانی که دور چادرها و کانکس هایشان را مثل جزیره گرفته است

اینور و آنور پرت می کنند

بعد همان موقع خبرگزاری ها نوشتند :

کارلوس_کیروش از بانک سامان یک میلیون دلار ( تقریباً 9 میلیارد تومان) گرفته است

تا در چند تبلیغ این بانک حاضر شود! ...

بعد هی بگویید آقا پول نیست!هست!

برای ما مردم مفلوک نیست!

سهم ما فقط درد است. تسلیت است...

این جیره هر روز مصیبت، خبر بد، مرگ، شیون، تسلیت ...

کی تمام می شود؟

بیشتر از آنکه غمگین باشیم و اشک آلود،

پر از بغض و خشمیم.

نمی دانیم از چه کسی گله کنیم؟

یا می دانیم و زورمان نمی رسد...

خدایا!

امسال همه بلایای طبیعی را روی ما آزمایش کردی،

خودمان هم که در تولید بلایای انسانی تخصص داریم، قربان لطف و کرمت!

کمی هم حال خوب و اتفاق خوب نثارمان کن.

شاید خودت هم خوشت آمد!

آن وقت  قول می دهیم جملگی

« چاروقت دوزیم، کنیم شانه سرت»!

  • برباد رفته

نیایش

پروردگارم

ای معشوق.....

به ما کمک کن تا بدانیم که

وقتی پاهایمان خسته است،می توانیم به رفتن ادامه دهیم ،

به خاطر قدرتی که در دلهایمان نهفته است...

و زمانی که دلهایمان خسته است،هنوز هم می توانیم پیش برویم،

به خاطر قدرتی که در ایمانمان نهفته است.

به ما کمک کن

تا در هر دانه شن صحرا معجزه ی تفاوت را درک کنیم،

شاید این به ما کمک کند تا خویشتن را آنگونه که هستیم بپذیریم.

زیرا که همانگونه که دو دانه ی شن همانند هم نیستند،

دو موجود انسانی نیز مانند یکدیگر،اندیشه و عمل نمی کنند.

  • برباد رفته

چرا حرف نمی زنیم؟!!!!

نمیدانم چرا آدمها با یکدیگر حرف نمیزنند؟!

چرا هنگام ناراحتی سکوت یا قهر میکنند!؟

باور کنید تمام سوتفاهم ها از همین حرف نزدن ها شروع میشود!

به یکدیگر اجازه ی حرف زدن بدهیم

بگذاریم مشکلاتمان را کلمه ها حل کنند!

باور کنید هیچ چیز به اندازه ی حرف زدن روی قلب و احساس و فکر ما تاثیر ندارد!

کلمه ها قدرتی دارند که میتوانند

کوه های درون فکر ما را جا به جا کنند

و دیوار های بین ما را از بین ببرند!

به یکدیگر اجازه حرف زدن بدهید

در این روزگار افسردگی

سکوت فقط ما را از یکدیگر دور میکند

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود