۸۵ مطلب در مهر ۱۳۹۶ ثبت شده است

متن ترانه خستگی ها

خسته از خستگیای این دل وا مونده
 خسته از تو که خیالت پیش من جا مونده
 خسته از پرسه تو شهری که همش آواره
 بی تو زیر آسمونی که یه بند میباره
 به همین سادگیا نیست از تو دل کندن و دوری
 چه سبک پر زدی از من تو بگو آخه چجوری
 تو چجوری غم این خستگی از یادت رفت
 حسرت روزای رفته همه از آهت رفت
 من چجوری به تو و عطر تو بیمار شدم
 تو که رفتی عطر بارون شب همراهت رفت

 

این متن ترانه خستگی ها از سروده های کیان زمانی است

که سیاوش قمیشی هم آنرا خوانده است

  • برباد رفته

من کیبورد ندارم

متاسفانه شرایطی دارم که امکان تایپ مطلب در منزل برایم وجود ندارد

صفحه کلید یا همان کیبورد لب تاپم مشکل دارد و برخی از حروف را تایپ نمی کند

وبرای همین نوشتن متون ، خیلی اعصاب خوردن کن شده است

یکبار با مبلغ قابل توجهی ، ولی بازهم همان مشکل رادارد

و ظاهرا وسع مالیم به آن حدنیست که مجددا آنرا تعویض کنم

و این دلیلی است که جمعه ها ننویسم

جمعه ها روز عجیبی هستند

فیلم می بینم و فیلم

همه آرزوها و رویاهایم را با فیلم ، جبران می کنم

بیهوده روز می گذارنم

  • برباد رفته

بازنده بودن

وقتی با معیارها و مولفه های زندگی امروزی مقایسه می کنم

من بازنده هسنم

هرجور که فکر کنیم

هر جور که مقایسه کنیم

من با مو لفه های موچود ناسازگارم

هیجوره ، ردیف نیستم و نمی شوم

ساده و بی هیچ تعریفی از بودن ، هستم

بیهوده و پوچ ، روزگار می گذارنم

از زمین وزمان خورده ام ، ولی نمی توانم و نمی خواهم ، جبران کنم

به هر ه توانستم و توانم بود ، لااقل زیان نزدم

ولی حالا من یک بازنده ام

  • برباد رفته

متن ترانه دل ما را بنویس

تو که دستت به نوشتن آشناست

دلت از جنس دل خسته ماست

دل دریارو نوشتی همه دنیا رو نوشتی

دل ما رو بنویس

بنویس هر چه که ما رو به سر اومد

بد قصه ها گذشت و بدتر اومد

بگو از ما که به زندگی دچاریم

لحظه ها را می کشیم نمی شماریم

بنویس از ما که در حال فراریم

توی این پاییز برگ ، فکر بهاریم

دست من خسته شد از بس که نوشتم

پای من آبله زد  بس که دویدم

تو اگر رسیده ای ما رو خبر کن

چرا اونجا که تویی من نرسیدم

تو که از شکنجه زار شب گذشتی

از غبار بی سوار شب گذشتی

تو که عشق و با نگاه تازه دیدی

باد ه بان به سینه دریا کشیدی

بنویس از ما که عشق رو نشناختیم

حرف خالی زدیم و قافیه باختیم

بگو از ما که تو خونمون غریبیم

لحظه ، لحظه در فرار و در فریبیم

بگو از ما که به زندگی دچاریم

لحظه ها را می کشیم ، نمی شماریم

شعر دل ما را بنویس ، از سروده های اردلان سرافراز

من خیلی باهاش حال می کنم

  • برباد رفته

ایران ،شکوهی رو به زوال

نمیدانستم معنی کلمه ایران چیست؟

کمی جستجو کردم و موارد زیر دستگیرم شد: برایم جالب شد

قبل از مهاجرت اقوام  آرییائیان ایران به این سرزمین ، اقوام گوناگونی با فرهنگ ها و تفکرات گوناگونی در آن سکنا داشتندکه اطلاعات دقیقی درباره آنها وجود ندارد.مهمترین این اقوام  ، عیلامیان هستند که حدود چهار هزار سال پیش از میلاد ، زندگی می کردند. در اواسط هزاره ٔ دوم پیش از میلاد مسیح ، طوایفی از نژاد سفیدپوست از راه جیحون و کوههای قفقازیه به داخله ٔ نجد ایران روی آوردند، این قبایل شعبه ای از نژاد سپیدپوست هند و اروپایی بودند که نزدیک سه هزار سال پیش از میلاد مسیح از هم نژادان خود جداشده بودند و به سیای مرکزی مهاجرت کردند و دسته ای از آنها هم ظاهراً در ناحیه ای نزدیک دریای خوارزم که در اوستا ایرن واجه (ایران ویج ) نامیده شده است بسربردند،  مجموع این اقوام بدو دسته ٔ اصلی منقسم می شدند،دسته ای که خود از چند شعبه ٔ زورمند تشکیل می شد «سَک َ "" و دسته ٔ دیگر که متمدن تر از دسته ٔ نخستین بود «اَرِی » نامیده می شدند.

دسته ای از این قبایل که خود را اَرِی َ یعنی شجاع و شریف می نامیدند کم کم بر دره ٔ سند و قسمتی از اراضی هندوستان مسلط شدند و آنها را «اری ورت » خواندند،شعبه ٔ دیگر که اُیری و اَیرین خوانده شده اند، در نجد ایران سکونت گرفتند

توضیح اول

 قدیمی ترین نام مملکت ما همین کلمه ایران بوده یعنی نخست نام ایریا که نام نژاد بوده است نام مملکت را آبریان ساخته اند و سپس به مرور زمان ابریان ، آیران شده و در زمان ساسانیان ایران ، ایران ( به کسر اول و سکون دوم ) بدل شده است و در ضمن اران ( به کسر اول ) نیز می گفته اند . چنانکه پادشاهان ساسانی در سکه و کتیبه ها نام خود را پادشاه ایران و اران می نوشته اند و از زمان شاپور اول ساسانی در سکه ها لفظ انیران هم دیده می شود .در همین دوره ساسانی لفظ ایرانشهر یعنی شهر ایران ( دیار و کشور ایران ) نیز معمول بوده است و عراق را که در میان مملکت بدین اسم برده به اسم « دل ایرانشهر » می نامیدند .کلمه ایرانشهر را فردوسی و شعرای دیگر قرن پنجم و ششم ایران نیز به کار برده اند.

توضیح دوم

واژه­‌ی ایران در فارسی باستان (Airya) و در فارسی میانه به شکل اران (Erān) بوده، و برگرفته از شکل‌ قدیمی Airya Nama و به معنای سرزمین مردمان اصیل است. و نیز در زبان سنسکریت اریه (Ariya) به معنی سرور و مهتر و آریکه (Aryaka) به معنی مَردِ شایستهٔ بزرگداشت و حرمت است و آریایی به‌زبان اوستایی ائیرین (Airyana) و به‌زبان پهلوی و فارسی دری ایر خوانده می‌شود و ایرج به‌زبان آریایی "Arya" است . ایر در واژه به‌معنی آزاده و جمع آن ایران به‌معنی آزادگان است.

نام ایران در لغت به معنی سرزمین آریاییان است و مدت‌ها قبل از اسلـام نیز نام محلی آن نیز ایران، اران، یا ایرانشهر بود.البته از 600 سال پیش از میلـاد تا 1935 در عرصه بین‌المللی با نامـ پرشیا شناخته می شد.که در سال 1935 با درخواست رسمی رضاشاه پهلوی همان نامـ بومی کشور (ایران) در عرصه بین الملل هم مورد کاربرد قرار گرفت. نامـ "پرشیاً همچنان در زبان‌های اروپایی به دلیل سابقه تاریخی - فرهنگی اش مصطلح است.اما در اخبار سیاسی بیشتر از نامـ ایران استفاده می‌شود.مردم ایران : نژاد آریایی که در حدود اواسط هزاره ٔ دوم قبل از میلاد در ایران جایگزین شد.در طی تاریخ با اقوام مختلف عرب و ترک وغیره درآمیخت و نژاد ایرانی به معنی اخص از اعقاب این آریائی ها محسوب میشود. بیش از 99 درصد سکنه ٔ ایران مسلمانند و از این عده قریب 80 درصد شیعه ٔ دوازده امامی (مذهب رسمی کشور) و بقیه سنی (عمدةً کردها، بلوچها و ترکمن ها) و شیعه ٔ اسماعیلی می باشند. یک صدم دیگر اقلیت زردشتی است  و غالباً در یزد و کرمان و تهران و اطراف سکنی دارند.اقلیت یهودی و اقلیت ارمنی ، غالبا در ارومیه ، تبریز، تهران ، فریدن ، و جلفای اصفهان سکونت دارند. اقلیت آسوری بیشتر در ارومیه سکونت دارند. در ایران گروهی از پیروان مذهب پرتستان و کاتولیک رومی نیز وجوددارند.که غالباً در تهران و معدودی در سایر نقاط ایران پراکنده اند. زبان رسمی ایران فارسی است .که نه فقط در ایران بلکه از کوههای زاگرس تا پامیر و سیردریاگسترش دارد.

  • برباد رفته

تسلیت گفتن به صاحبان عزا

این هم از رسومات، زمانه ماست

فردی (با هر رتبه و درجه ای) یکی از اقوامش را ازدست می دهد

برای تسلیت گفتن وشرکت در مراسمش ، خیانت میشود

بگذریم که شرکت در مجلس عزاداری مشارالیه ، بسته به وضعیت مالی و جایگاه اجتماعیش ، فرق دارد

یعنی هرکس پولدارتر و با منصب تر باشد، استقبال بیشتری برای شرکت در مراسمش میشود

و پرسنل خدمه و یا بی مایه های مثل من، طرفداری ندارند

رسم شده:

باید با ماشین اداره و در ساعت اداری بعنوان ماموریت اداری بروند تا تسلیت بگویند

این صحیح است؟

اول چرا باید با وسیله عمومی بروند؟

حال فرض کنیم این یکی را بشود توجیه کرد

چرا بعنوان ماموریت اداری می روند؟

میخواهند خوش آمد گوئی کنند

اما از جیب مردم هزینه می می کنند

((""خرج که از کیسه میهمان بود

حاتم طایی شدن آسان بود""))

این ها ، رسومات جدید کشور ماست

بدعت هائی نامیمون ونامبارک

رسم شده و گریزی نیست

حرفی بزنی

متهم میشوی به امل بودن

بی فرهنگ بودن

دهاتی بودن

عجیب است عجیب

  • برباد رفته

درباره مراسم خواندن زیارت عاشورا

رسمی مرسوم شده که جای بحث دارد

رسم شده در ایام عزاداری و غیرو در ساعات اولیه کار ادارات ، زیارت عاشورا میخوانند

حالا گاهی بانی پرسنل هستند

و گاهی هم از کیسه بیت المال هزینه میشود

به نظرم دوتا ظلم حادث شده است:

اول آنکه از وقت عموم مردم میزنند

دوم آنکه از پول بیت لمال استفاده می کنند

البته ناگفته نماندکه این نظر من است

نه اینکه از پرسه و عزاداری برای اهل بیت ناراحت شوم یا ناراحت باشم

ولی با این روش مخالفم

آقا اگر خیلی عزاداری

از وقت اداری چرا هزینه می کتید؟

اگر خیلی محب اهل بیت هستید

چرا از بیت المال هزینه می کنید؟

از جیب تان هزینه کنید

بی انصافی است

مردم منتظر باشند تا ما زیارت بخوانیم

و صبحانه مفصل هم بزنیم

آنوقت نوبت کار مردم باشد؟

حهضمش برایم خیلی خیلی دشوار است

  • برباد رفته

دلایل من برای وبلاگ نویسی

مدتها بود که به دنبال بهانه و راهی برای نوشتن بودم ،ولی هیچوقت ردیف نمی شد
تا اینکه به این سایت و وبلاگ نویسی رو آوردم
برایم جالب بود اینکه من می نوشتم ، وانسانهای زیادی آنرا می خواندند
من نمی خواستم بنویسم تا دیگران بخوانند
من می نوشتم تا خودم را خالی کنم
حرفهائی که نمی شود مطرح کرد را در قالب مطالبی کوتاه و در داخل وبلاگ یادداشت میکنم
اما جالب بود
هر روز تعداد بیشتری وبلاگم را مشاهده می کردند
اما من متعهد هستم که فقط آنچه دلم میخواهد بنویسم
گاهی یادم میرود که اعداد بیمهنا هستند
نیازی نیست افزایش یا کاهش آن را در نظر بگیریم
ولی خوب انسان هست دیگر
وسوسه و شهوات ، مال انسان هست
و خود آگاه ویا ناخود آگاه وسوسه میشوی
همین

  • برباد رفته

متن ترانه آدمک کوکی

متن زیر از ترانه های سیاووش قمیش است ، ولی شاعر آنرا نمی شناسم

 

 ای آدمک کوکی ، صبح شد که بیدار شی

مثل همه عمرت ، تکرار شی و تکرار شی

صبحه ولی انگار نیست ، تو توی شب  تردید

بین شب و روز تو ، انگارر که نیست فرقی

شب هات مثل روزاته ، روزات همگی تکرار

از دست همه سیری ، از دست خودت بیزار

پرواز واسه تو مرده ، تو اوج نمی گیری

بردی همه رو از یاد، از یاد همه میری

تا فرصت هنوزم هست ، برگرد به خودت برگرد

نو شو که این تکرار ، از تو ، تو رو دورت کرد

بسه اگه تا امروز ، تکرار تو را داد بر باد

فردا را بساز از نو ، دیروز رو ببر از یاد

تو لحظه تکرایت ، تنها خودتی همرات

"حسرت" شده یار تو ، "ایکاش" همه حرفات

با غصه نشو همدم ،سنت شکن خود باش

آزادترین فردی ، وقتی که نگی " ایکاش"

  • برباد رفته

من یک هوادارم - قسمت ششم

خیلی ها ، خیلی وقت ها بخاطر باخت تیم پرسپولیس گریه کرده اند

من هم از همین تبارم

گریه کردم نه بخاطر باخت

بخاطر  آنچه در پس پرده رقم خورد

بخاطر دخالت سیاست مداران در تعیین نتایج

بخاطر ظلم

بخاطر بی عدالتی

گریه کردم چون مظلوم بودیم

کسی به دادمان نمی رسد

فلان تیم صنعتی، میلیاردها تومان از بیت المال استفاده میکرد و میکند

به ما و تیممان که رسید ؛ آسمان تپید

حتی هیات مدیره  و مدیر عاملمان را دولت تعیین می کند

ولی در یک جنگ نابرابر می گویند از هوادار بگیر

کسب درآمد کن

در حالیکه رسانه ملی ، حق پخش نمی دهد

کپی رایت در ایران وجاهت قانونی ندارد

بازیکنان به فکر جیب شان هستند

باشگاه پولی برای سرمایه گذاری بر روی جوانانش ندارد

ولی باید مقابله کند با تیم های متمول صنعتی!!1

ما خیلی باحالیم

خیلی

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود