۱۲ مطلب با موضوع «مقالات» ثبت شده است

سه حقیقت انکار ناپذیر برای موفقیت در کار و زندگی..

موفقیت برای هرکسی یک معنی خاصی میدهد…

اما 3 حقیقت غیرقابل انکار برای تمامی تعریف ها وجود دارد که صدق میکند و نمیتوان از آن چشم پوشی کرد.

اینکه فکر کنیم موفقیت،یعنی دو برابرشدن درآمدمان و یا روابط دوستی بیشتر شاید صحیح باشد،

اما این 3 حقیقت در مورد این تعابیر موفقیت هم صدق میکند.

اگر دوست دارید موفق شوید؛احتمالا یک سری خواسته و اهداف دارید که در حال تلاش برای تحقق آنها هستید،

بنابراین هرچه سریع تر باید با این 3 حقیقت انکارناپذیر موفقیت روبرو شوید.

1- موفقیت کثیف کاری داره

برای موفق شدن احتیاج به شور و علاقه ی زیاد هست

به طوری که چشممان فقط هدف را ببیند،چه از درون انگیزه داشته باشیم و چه در ظاهر!

اگر میخواهید واقـــعا موفق شوید،عباراتی مثلِ “بدم نمیاد” ،“ببینیم چی میشه” ،“تا چی پیش بیاد”و … جایز نیست.

یا شما تصمیم میگیرد موفق شوید و تمام پستی و بلندهای مسیر را به جان بخریدو یا تصمیم میگیرید هرکسی که هستید، بمانید.

به همین سادگی!

در این راه می شود انتظار داشت که یک از سری از دوستان،مقداری از پول و کمی از لطافتان را از دست بدهید،

ممکن است در  راه رسیدن به موفقیت خرابکاری کنیدو باعث رنجش بعضی افراد شوید

خب شما هم انسان هستید و نمیتوانید همیشه عـــالی باشید، پس مشکلی نیست..

2- موفقیت یک انتخابه..

شما نمی توانید “وانمود کنید” که می خواهید شگفت انگیز باشید،

شما عملا باید زندگیتان را تغییر دهید.

شما باید عادت های تان را به سمت و سوی بهتری سوق دهید،برنامه ی روزانه ی تان را بهبود ببخشید.

هر چی که میخورید، هر جا که می روید، با هر کسی در ارتباط هستید (اگر که می خواهید پیشرفت کنید)

همه ی این ها نیازمند بهبود هستند.

گذشته از این ها،شما باید توان تصمیم گیری های دشوار را داشته باشید و سخت کار کنید.

حتی اگر کسی پشتتان نیست و حمایتتان نمی کند،خودتان بهترین حامی خودتان باشید…

و چون موفقیت یک انتخاب است نمیشود آن را به کسی تحمیل کرد و خود فرد باید برای خودش تصمیم به انتخاب آن بگیرد…

آیا شما تصمیمتان را گرفتید؟

3- موفقیت ارزشش رو داره..

مهم نیست در حال حاضر شرایط سختی را تحمل میکنید، در بدبختی به سر می برید و یا فقر مالی دارید…

اگرمیخواهید موفق شوید و از این شرایط

خلاص شوید، بدانید تحمل سختی ها برای خواسته تان (یعنی موفق شدن) واقعا ارزشش را دارد.

مسیری ک میخواهید در آن قدم بگذارید پر است از چیزهایی که از آن در حال حاضر فرار می کنید.

اما آن روی دیگر سکه،

همه ی این درد ها و رنج ها و استرس ها پاداشی است که نا امیدانه در حال بدست آوردنش هستید.

بنابراین سخت مشغول شوید، کار کنید،

حرکت کنید و هر روز حتی شده یک قدم از روز قبل جلوتر بروید.

شما اگر انتخاب کردید،

تصمیم گرفتید مطمئن باشید به هرآنچه میخواهید هم خواهید رسید.

  • برباد رفته

2- گزارشگران کارشناس طرفدار یک تیم و گروه خاص

کم کم کار به جائی رسید که نه تنها توانستند اعتقادات ، باورها و امیال درونی شان را بیان کرده و بر زبان آورند بلکه چشم انداز و برنامه کاری تلویزیون را هم به همان سمت و سو جهت دار کنند!!

حالا دیگر این دوستان تعیین می کردند که چه کسی باشد ، چه کسی برود، چه کسی گزارش کند و چه بازئی را گزارش کند.و این خود تازه شروع یک سناریو بود !!!! تاسیس مدرسه آموزش گزارشگری بوسیله این استایتد و مشخصا آقای جواد خیابانی !!!! کم کم قبل از اسم جناب خیابانی به استاد ارتقاء تغییر یافت و دانش آموختگان مکتب استاد خیابانی نه تنها از سبک و سیاق استاد خود بهره می برند که حتی همان حالات و رفتار و کردار و گفتار را هم بکار می برند.

تا جائی که من می دانم در بسیاری از کشورها تلویزیون دولتی به سبک و سیاق مملکت ما وجود ندارد ( لاقل در کشورهای به اصطلاح پیشرفته ومترقی این موضوع سندیت دارد) و کانال ها و شبکه های تلویزیونی خصوصی هستند!!

شبکه وکانال خصوصی تکلیفش روشن است ، صاحب ویا صاحبان آن کانال و یا شبکه خودشان برنامه می سازند ، برنامه میریزند که چه بگویند چه نشان دهند ، از چه کسی ویا چه چیزی طرفداری کنند و خوب ، حق هم دارند چون مال خودشان است.اما اینجا از پول مردم استفاده شخصی ؛ جناحی و حزبی و تیمی میشود!!!

لااقل این موضوع برای من خیلی صقیل الهضم است!!!

اینجا به اسم گزارشگری هرچه میخواهند میگویند، تفسیر می کنند، تحلیل می کنند ، نظر می دهند، یک نفر را که بخواهند می کوبند ، سیبل می کنند و مثل آوار برسرش خراب می شودند، و نظراتشان را اعمال می کنند!! حتی برای کمیته های انضباطی و دستگاه قضائی هم موضوع تولید می کنند.خیلی دشوار نیست و خیلی هم نباید باهوش باشی ، یک جستجوی ساده در فضای مجازی بیانگر صلابت و استادی جناب مستدام استاد جواد خیابانی است ، آنقدر گاف داده اند که میتوان ازآنها یک فیلم ویا حتی سریال ساخت.اینها هم به کنار ف به نظر من در یک شبکه تلویزیونی که اسم رسانه ملی را یدک می کشد و از بیت المال تغذیه می کند، همه چیز وهمه کسش باید بی طرف باشد!!!

به نظرتان این امکانپذیر است؟؟؟!!!1

من گمان دارم نه تنها درحال حاضر که در سالهای آینده  هم با این سبک وسیاق و روش ، ره به جائی نخواهیم برد ، مگر اینکه تک تک مردم جامعه ما از همین امروز شروع کنند. شروع کنند به مطالعه ، به تحقیق و خودشان را عوض کنند !! بشویم مردمی دانا و با سواد که به حق و حقوق خودمان آگاه هستیم.و آن وقت با تربیت نسلی دانا و فهیم ، دولتمردانی دانا ، عادل ، با بینش ، متفکر و اهل علم وعمل را پرورش دهیم که آنها با بصیرت و دانش ، کشور را به سمت پیشرفت و ترقی و آسایش و شایسته سالاری رهنمون سازند.

رویای زیبائی است !!! نه!!!

اما شاید بشود

شاید

  • برباد رفته

1- گزارشگران کارشناس طرفدار یک تیم و گروه خاص

امروز صبح برنامه حالا خورشید شبکه سه که خیلی تلاش می کند تا برای کمک به زلزله زدگان پول جمع کند و برای اینکار به هر دری که فکرش را بکنید دق الباب کرده است از آقای جواد خیابانی یکی از مشهورترین مجریان و گزارشگران معروف فوتبال دعوت کرده بود بصورت زنده بر روی خط تلفن تشریف بیاورند و صحبت کنند.

بماند اینکه ایشان از بی انصافی عده ای انسان نما صحبت کردندبدین صورت که این دسته ظرف ده روز گذشته قیمت یک کانکس معمولی را از دو ونیم میلیون تومان به چهار ونیم میلیون تومان رسانده اند!!!!

و البته پیشنهاد دادند دولت محترم ورق را ارزان در اختیار تولید کننده قرار دهد تا قیمت تمام شده کمتر شود!!!

این مباحث بماند برای وقتی دیگر و مقالی دیگر!!!

موضوع صحبت الان من جناب استاد جواد خیابانی هستند!!!

کسانیکه سن وسالی ازشان گذشته و مثل من موئی سپید کرده باشند به یاد دارند سالها پیش تلویزیون این همه شبکه وبرنامه نداشت!!شبکه یک بود و برنامه ساعتی ، یعنی در هر شبانه روز حداکثر ده ساعت برنامه ضبط شده پخش  می کردند.آن وقت ها فقط برنامه ورزش و مردم با مجری گری جناب شفیع یکشنبه شب ها از تلویزیون پخش می شد!!

با توسعه اجتناب ناپذیر شبکه های ماهواره ای و تلویزیون و رسانه در دهکده جهانی، بالاجبار شبکه های تلویزیونی ما هم افزایش یافت و بالطبع آن گزارشگران جدیدی پا به صحنه اجرا گذاشتند!!

روزها گذشت و گذشت تا اینکه شبکه سه هم آمد و شد مخصوص ورزش!!! حالا دیگر کار تخصصی شده بود!! هر کس ادعا داشت در یک رشته خاص تبحر دارد!!! و این شد دست آویزی برای ورود جواد خیایانی . ایشان عضو تیم نوجوانان استقلال یا همان تاج سابق بودند . بدلیل مصدومیت از ناحیه کمر فوتبال بازی کردن را کنار گذاشتند و خدا می داند به چه وسیله ای سر از تلویزیون در آوردند!!!

انواع شو های تلویزیونی را این دسته جوان نورسیده نوپا شاهد بودیم.هر رزو نقشی و هر دم نغمه جدیدی و هر ساعت کاری بدیع تر!!خوب طبیعی است انسان وقتی یک جا کار کند که دوستش داشته باشد کم کم همرنگان و هم مسلکان خود را جذب کند !! واین شد دست مایه ورود عده ای که یک رنگ را با هم دوست داشتند!!! البته اوایل هیچ کس از رنگ دوستان خبر نداشت جزء خودشان و آنهائی که باید بدانند!! اما کم کم آزادی بیان و اندیشه هم به محدوده تفکر این عزیزان اضافه شد و دیگر بی محابا می گفتند طرفدار فلان تیم هستیم!!

نه اشتباه نکنید با این مسئله که هر کس میتواند نظر خودش را داشته باشد و باید به آن احترام گذاشت ، مخالفتی ندارم

  • برباد رفته

من یک هوادارم - قسمت هفتم

هرسال که نه تقریبا همیشه باید حسرت بخوریم

حسرت بازی کردن بازیکنان خوب و عالی در سایر تیم ها و از همه بدتر تیم رقب!!!

وقتی می بینی ستاره جوان تیمت بی هیچ قیمتی به اردوی رقیب می پیوندد

وقتی می بینی چه راحت بازیکنان تیم ملی جوانان و نوجوانان و غیره در تور سایر تیم ها می افتند

وقتی می بینی با جذب هر بازیکنی که حول و هوش 23 سال دارد یک باشگاه درخواست حق رشد می کند

وقتی می شنوی ستاره گسترش فوتبال و بمب خبری آبی ها ، همین چند سال پیش در تست تیم محبوبت حاضر شده ولی کسی تشخیص نداده

آزرده می شوی

دلت می گیرد

پس کجا هستند پیشکسوتان ما

یعنی این تیم با این همه سابقه و طرفدار، استعداد یاب ندارد؟

یعنی تیم ما نمی تواند هر سال 10 تا جوان و نوجوان با سطح بالا را کشف کند؟

من سالهاست با فراز و فرود پرسپولیس شاد شدم

ناراحت شدم

بغض کردم

نالیدم

حتی گریه کردم

خیلی وقت ها پر ستاره بودیم

گاهی تک ستاره

و گاهی بی ستاره

آقا خیلی ساده است

به هر پیشکسوت بفرمائید اگر استعداد نابی را معرفی کردید حق رشدش برای شما

الان تیم رقیب پر شده از بازیکنان تیم ملی جوانان و نوجوانان

ما چه کردیم؟

هیچ سجاد آقائی را دو دستی فرستادیم آن محله؟!

  • برباد رفته

نقدوتفسیر کامل بیطرفی در رفتار رسانه ملی

همه گفته اند

خیلی جاها نوشته اند

خیلی از زمانها نمود داشته است

رسانه ملی ما، ملی نیست!!1

به جناح و یک طیف خاص ، گرایش داشته و دارد و خواهد داشت!!

شهرآورد ویا همان دربی غربی ها ، امروز برگزار میشود

امروز صبح قبل از ساعت هفت صبح برنامه صبح و ورزش رادیو، نمادی بود از این همه بی طرفی!!

از این بگذریم که همه پیام های متنی و تماس های تلفنی که بخش شد از طرف یک تیم خاص بود و انتخاب شده!!

بگذریم که همه تهیه کنندگان و مجری برنامه ، خودرا جر دادند که از یک تیم بگویند

بعد تماس مسئولین کانون هواداران دوتیم بخش شد

سی ثانیه صحبت های مسئول کانون هواداری ، تیمم یزبان ویا همان پرسپولیس

و چهار دقیقه (یعنی هفت برابر ) صحبت های مسئول کانون هواداران تیم رقیب

بعد از این جالبتر ، اتفاقی بود که در اخبار ساعت هفت صبح رادیو ورزش روی داد

پرسپولیس میزبان است

ولی ابتدا صبحت های مربی محترم استقلال پخش شد

آنهم دو دقیقه

بعد صبحت های مربی پرسپولیس

آنهم فقط سی ثانیه

و از همه مهمتر پخش گزینشی سخنان مسئول کانون هواداران و مربی پرسپولیس بود

مسئول کانون هواداران رقیب  هرچه خواست گفت

هر چه خواست کری خواند

آنهم از رادیو ورزش

ودر آخر نصحیتی کرد جانانه:

((بچه ها ما را می بینند

مواظب حرف زدنمان باشیم))

گوشه ای از دلایل اثبات بی طرفی و ملی بودن رادیو وتلویزیون در ایران!!

من مانده ام که تهیه کننده،مجری و مدیر این رسانه ملی ، چگونه شبها سر آسایش به زمین می گذارند!

گمان کنم اصلا نمی خوابند

شاید هم بقیه را احمق فرض کرده اند

دم همه شما گرم

خوب فهمیده اید

تیمی که فلسفه وجودش ، تملق و چاپلوسی بوده

و در همه دورانهای حیاتش از طرف حکومت ، حمایت شده

تیمی که بدترین و افتضاح ترین کارهایش ، توجیح دارد

و هرگز در رسانه ها نمی بینیم و نمی خوانیم

تیمی که اسطوره بزرگشان(ف.م)در برج های امارات خوابیده و دم از میهن پرستی می زند!!

تیمی که اسطوره دیگرش(ص.و) هفته پیش بازیکن نوجوان تیم رقیب را می زند

و آب از آب تکان نمی خورد

تیمی که سرمربی سابقش زشت ترین ادبیات را داشت و دارد

و چقدر محبوب بود

دم همه شما گرم

مروت وجوانمردی را معنای دیگری کرده اید

بادکنک آبی روزی خواهد ترکید

قرمز ،رنگ مردم بی بظاعت است

رنگ فریاد است

رنگ سکوت سرخ است

روزی از خودتان و وجدانتان (اگر زنده بماند) شرم خواهید کرد

خدایا مواظیب پرسپولیس من باش

  • برباد رفته

من یک هوادارم - قسمت ششم

خیلی ها ، خیلی وقت ها بخاطر باخت تیم پرسپولیس گریه کرده اند

من هم از همین تبارم

گریه کردم نه بخاطر باخت

بخاطر  آنچه در پس پرده رقم خورد

بخاطر دخالت سیاست مداران در تعیین نتایج

بخاطر ظلم

بخاطر بی عدالتی

گریه کردم چون مظلوم بودیم

کسی به دادمان نمی رسد

فلان تیم صنعتی، میلیاردها تومان از بیت المال استفاده میکرد و میکند

به ما و تیممان که رسید ؛ آسمان تپید

حتی هیات مدیره  و مدیر عاملمان را دولت تعیین می کند

ولی در یک جنگ نابرابر می گویند از هوادار بگیر

کسب درآمد کن

در حالیکه رسانه ملی ، حق پخش نمی دهد

کپی رایت در ایران وجاهت قانونی ندارد

بازیکنان به فکر جیب شان هستند

باشگاه پولی برای سرمایه گذاری بر روی جوانانش ندارد

ولی باید مقابله کند با تیم های متمول صنعتی!!1

ما خیلی باحالیم

خیلی

  • برباد رفته

من یک هوادارم - قسمت پنجم

حالا دیگر فوتبال ، فریاد طبقه فقیر جامعه هست!!

حالا فوتبال ، نبرد گلادیوتارهای امروزی است!!

حالا دیگر نتایج فوتبال در زمین مسابقه ، رقم نمی خورد

در بیرون از مستطیل سبز  و در سر میزهای شرط بندی و در پس کوچه های تبادل هدایاس

نتیجه مسابقه رقم میخورد

حالا وقتی تیمی از ایران (با هر رنگی ) با سایر تیم ها مسابقه می دهد ، جنگ ، جنگ  عرب است و عجم

جنگ دو فرهنگ است

جنگ دارا و ندار است

ما حالا به خاطر الزامات فیفا و ای اف سی ، مجبوریم حداقل ها را داشته باشیم

بخاطر همین میلیاردها به کی روش می دهیم تا با اقتدار به جام جهانی برویم

تا رزومه کی روش کامل تر و پر بارتر شود

تا حامیان کی روش ( که البته درلباس کارشناس گزارشگری هستند) بادی به غبغب بیاندازند

حالا زمانه ای است که وقتی فوتبال داریم ، آنهم از نوع ملیش ، همه دیوانه وار منتظر معجزه هستیم

معجزه ای نخواهد شد

شاید شانسی و  از روی اقبال نتیجه ای بگیریم

اما حتی خودمان هم نمی دانیم از این پدیده چه میخواهیم

حالا تیم های دولتی ما وبال گردن بیت المال هستند

و تیم های شخصی در حال نابودی

چون تکلیفمان روشن نیست

حتی با خودمان

چه برسد به فوتبال و دنیای مدرن

ما ملتی هستیم که خوب حرف می زنیم

حتی حرفهای خوب هم می زنیم

اما افسوس از اینکه یک کلمه از حرف های خوبمان ویا خوب حرف زدمان ، عملیاتی شود

حالا با همه شاخصه های کشوری متمول ، ما جهان سومی هستیم

ما خیلی باحالیم

خیلی

  • برباد رفته

من یک هوادارم - قسمت چهارم

فوتبال ، پدیده اجتماعی قرن بیستم!!!

این پدیده زمانی صرفا برای سرگرمی و بازی بود ، اما حالا شده یک صنعت

صنعتی پول ساز که سالانه میلیاردها دلار پول در آن جابجا میشود

با توجه به استقبال عامه مردم ، صنعت گران از آن برای تبلیغ و جلب مشتری برای کالا هایشان استفاده می کنند

سیاستمداران برای جلب آرا و پیروزی در مبارزات انتخابی شان استفاده می کنند

فقرا ، فوتبال را وسیله ای برای رسیدن به آرزوهای محالشان می دانند

و همه اینها ، فوتبال را تبدیل کرده است به : بزرگترین پدیده فراگیر جهان ؛ در قرن اخیر!!!

درزمان حاضر ، کشورهای اروپائی ، با استفاده از فوتبال و به شیوه ای مدرن ، دارند جهان را استثمار می کنند

چگونه؟

ساده است !! تیم های باشگاهی کشورهای اروپائی را ثروتمندان آسیائی و آفریقائی و آمریکائی میخرند

از آن طرف نتایج و برد و باخت ها را در بوق و کرنا می کنند

وقتی تیمی موفق میشود آنها را چماقی می کنند برای کوبیدن بر سر دیگران

و این ، بقیه را تشویق می کند تا برنده باشند

برنده باشند به هر روش

برای برنده شدن باید پول خرج کرد

بازیکنان توانمند خرید

مربیان بزرگ را استخدام کرد

و همه اینها سرمایه می خواهد

از آنطرف فیرپلی مالی فیفا را داریم

باید منابع و ماخذ پول ها مشخص باشد

پس سرمایه داران با کارخانه های خودشان ، پشتیبان ویا اسپانسر تیم های خودشان می شوند

و پول به تیمشان تزریق می کنند

حالا دیگر صید در دام افتاده و راه فرار ندارد

نمی توانند این سرمایه را از کشورهای اروپائی خارج کنند

امسال مالک باشگاه پارسین ژرمن 450 میلیون دلار فقط برای یک بازیکن داد

مالک این باشگاه از شیوخ کشور قطر است

مالک تایلندی منچسنر سیتی هم هرسال میلیونها دلار خرج می کند

مالکان آمریکائی منچستر یونایتد هم همنطور

و صدها مورد از این دست

ما خیلی با حالیم

خیلی

  • برباد رفته

من یک هوادارم - قسمت سوم

حالا کار به جائی رسیده که بخاطر تعصب کور کورانه کارشناسان گزارشگر جوان

صدا وسیمای ما ، رنگ وبوی طرفداری از تیم دوم پایتخت را بخود گرفته

البته بماند که در طول حیات و حتی فلسفه ایجاد و حیات تیم دوم پایتخت ، هم نوائی با حکومت بوده و هست

و این دلیلی است که در همه دولت ها و حکومت ها ، تیم دوم پایتخت ، محبوب القلوب حاکمان بوده و هست

و حالا همانطور که سالها بخاطر زعامت جناب آقای افشارزاده برمسند کمیته المپیک ،

همه چیز کاروان های اعزامی آبی بود ، صدا و سیما هم آب پوش شده

تعصب کورکورانه تا بدان حد که حتی برای تهیه لوگوی اعلان زمان بازی و نتیجه مسابقه

به زور و با اجبار از ترکیب رنگهای آبی و مشکی استفاده می کنند

که خدارا شاهد می گیرم ، خواندن زمان ونتیجه بخاطر نامناسب بودن رنگها برای همه و همیشه سخت و دشوار است

اما باید این رنگ باشد

تا تسلی خاطر گروه کارشناسان گزارشگر باشد

تا ارادت خود را به ا رباب آبی پوششان در برابر میلیونها ببینده تلویزیونی، فریاد بزنند

بخدا ترکیب رنگ زرد و مشکی و حتی سفید و مشکی با توجه به نوع و فونت خط فارسی ، خیلی بهتر و گویاتر است

اما مگر میشود با باند مافیائی و قدرتمند آبی پرشت صدا و سیما مبارزه کرد

بیچاره عادل فردوسی پور ، به سیاق همان عده گزارشگران جوان

درجائی گفته بود قبلا قرمز دوست بوده

پدرش را درآوردند

بیچاره اش کردند

مافیای آب دوست ، بسیار نفوذ دارند

بسیار تاثیرگذارند

مثل همیشه با حمایت مخفی و آشکار ، آبی باید به حیاتش ادامه دهد

ما خیلی باحالیم

خیلی

  • برباد رفته

من یک هوادارم - قسمت اول

من یک هودار هستم ، مثل خیلی های دیگر

خودت هم نمی دانی چرا یک تیم را دوست می داری

از سالها قبل ، زمانی که محمد مایلی کهن و ضیاء عرب شاهی، سلطان علی پروین و..... بازی می کردند

از تلویزیون سیاه و سفید روستا ، که خیلی وقت ها برق هم نبود و با موتور برق همسایه ،برق تامین می شد

بازی های پرسپولیس را می دیدم

عشق بود دریبل های علی پروین

مرام ومعرفت محمد مایلی کهن

صلابت محمد دادکان

بازیخوانی محمد پینجعلی

غیرت و تعصب مجتبی محرمی

و الباقی

تازه فوتبال ما پولی شده بود

و تازه آبی ها آموخته بودند با پول و به اسم حرفه ای شدن ، میتوان خیلی کارها کرد

همین سالها بود که سرو کله تیم های صنعتی پیدا شد

پول بود که پرداخت می شد

دیگر تعصب به پیراهن شعار دهن پرکنی شده بود

و این شد که پرسپولیس خالی از ستاره ها شد

همه رفتند تا بتوانند خانواده را تامین کنند

بی آنکه کسی اشک من هوادار نوجوان را ببیند

علی پروین ماند و آن پیکان معروفش که همه باشگاه پرسپولیس در صندوق عقب آن بود!!!!

بعد از آن که مهندس عابدینی رقت ، دوران سیاه ما شروع شد

هر روز حرف تازه ای بود و حاشیه تازه

دیگر نشد که نشد روی خوش ببینیم

البته چند قهرمانی آوریم

ولی با زور و جبر و فشار

وگرنه رقبا همه از ما بهتر بودند

پول داشتند

سرمایه دار بودند

و بخاطر همین ، حرفه ای عمل می کردند!!

فدارسیون نشینان هم حرفه ای شده بودند

حالا ساکت بود تا هم تیمش را تامین کند و هم دست و بال عوامل فدراسیون و کمیته داوری را چرب و چیلی کند

آخر آنها هم زحمت می کشیدند

زن وبچه داشتند

باید خودشان را تامین می کردند!!!

این شد که شب قبل از دربی برای کمک داور تلویزیون 52 اینچ بردند ، تا کمی از زحمات فردایش جبران شود!!!

این شد که محمود رفیعی در ورزشگاه آزادی تهران ، هرکاری خواست کرد تا بفهماند چقدر بزرگ است و پرتوان

و اینکه با این همه صلابت و بزرگی ، سالها حقش را خورده بودند

وگرنه او باید فینال جام جهانی را سوت بزند

باز یپرسپولیس که برای او کوچک بوده و کوچک هست

هر چه خواست کرد

چون سوت دست او بود

او حاکم بود

و تیم ما که میزبان بود

بازنده شد

چون قاضی میدان تشخیص داده بود و تعیین کرده بود

بعد هم آقای رفیعی رفت شمال تا به زندگی روستائیش بپردازد

کمیته داوری و فدارسیون هم چون حرفه ای شده بودند روی حرف داورشان حرف نزنند

و مثل کشورهای پیشرفته

اینجا دموکراسی موج می زد

حق با داور بود و تشخیص درست و صحیحش

ما خیلی باحالیم

خیلی

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود