.. مرا کسی نساخت، خدا ساخت؛ نه آنچنان که «کسی می‌خواست»، که من کسی نداشتم، کسم خدا بود، کس بی کسان. او بود که مرا ساخت، آنچنان که خودش خواست، نه از من پرسید و

نه از آن «من ِ دیگر»م. من یک گِلِ بی صاحب بودم. مرا از روح خود در آن دمید و، بر روی خاک و در زیر آفتاب،‌ تنها رهایم کرد. «مرا به خود واگذاشت.» عاق آسمان! کسی هم مرا دوست نداشت؛ ...