مختصری از زندگی مرحوم (((نجمه زارع)))

چندین سال پیش(حدود 15 تا 20 سال) با خواندن این غزل ناب عاشق اشعارش شدم

خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد
نخواست او به منِ خسته ـ بی‌گمان ـ برسد

کمی جستتجو کردم با این نام آشنا شدم:

نجمه زارع

29 آذر ماه سال 1361 در کارزون استان فارس چشم به دنیا گشوده است

سپس بواسطه مهاجرت خانواده به قم می آیند

تا دبیرستان را در قم می خوانند

و سال 1379  در رشته مهندسی عمران دانشگاه همدان قبول و فارغ التحصیل می شود

نجمه زارع دختر غزل سرای ایرانی بواسطه شعر ها وغزلهای نابش برگزیده ی بیش از بیست جشنواره ی شعر کشوری می شود

شعر او زبان ودایره ی واژگان مخصوص خودش را داشت

وبا وجود خیزش عصیانی وآتشفشانی احساس در اشعارش هرگز از دایره ومرز متانت ووقار در شعر خارج نمیشد.

از او تنها یک مجموعه به نام عشق قابیل منتشر شده که با تمام ناتمامی پدیده ای نو در غزلسرایی به حساب می آید.

نجمه زارع در ۳۱شهریور۱۳۸۴ در اثر تزریق اشتباه داروی بیهوشی بعد از چند روز کما ومرگ مغزی درگذشت .

روحش شاد ویادش همیشه گرامی .

در این وبلاگ چند غزل از غزلها وسروده های این شاعر جوان وغزلسرای فقید را برای شناخت و حس اشعارش برای عزیزان ارائه نموده ام.

واما آتشفشان غزلهای نجمه زارع که همه اورا به نام این غزل میشناختند:


خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد
نخواست او به منِ خسته ـ بی‌گمان ـ برسد
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشمِ خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه می‌کنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر
به‌راحتی کسی از راه ناگهان برسد،...
رها کنی برود از دلت جدا باشد
به آن‌که دوست‌تَرَش داشته به آن برسد
رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد
گلایه‌ای نکنی بغض خویش را بخوری
که هق! هق!... تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که... نه! نفرین نمی‌کنم... نکند
به او ـ که عاشق او بوده‌ام ـ زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد