حدودا چهار سال پیش ، وبرغم آنکه آب باریکه ای داشتم ، به پیشنهاد یکی از اقوام قرار شد کارگاهی راه اندازی کنیم

راستش را بخواهید من رفتم تا این آشنا را از تصمیمی که برای شراکت را فرد دیگری گرفته بود، منع کنم

اما ایشان رندی کرد و شرط عدم انجام شراکتش را شراکت با من قرار داد

البته من عنوان کردم که نیازی به آن ندارم و سرمایه هم ندارم و کار هم بلد نیستم

ولی ایشان گفتند همین جوری مرا قبول دارند و میخواهند

البته بعدها مشحص شد ایشان از کار قبلی خودشان حدود پانزده میلیون بدهکار بوده اند

البته بخش اعظم این بدهی صرف خرید ابزارآلات و لوازم شده بود

ایشان مصر بودند که بدهب ندارند و من ساده بی هیچ قراردادی و قول نامه ای کار را شروع کردیم

در جریان کا مشخص شد ایشان اصلا کاری هم بلد نیست

حالا مشکل چندتاشده بود

1- بدهکار بودیم

2- پول و سرمایه نداشتیم

3- کار بلد نبودیم

4- مشتری هم نداشتیم

5- ماشین آلات هم میخواستیم

6- محل کار هم اجار هشده بود، اجاره باید می دادیم

ولی بهرحال شروع کردیم

اشتباه پشت اشتباه

خطاا روی خطا