حاکمی رسم بنهاد که اگر هر کسی، از مسافران و ساکنان دزدی کند،
آن شخص را سوار بر الاغ کنند به مدت یک هفته در شهر بگردانند.
این گذشت تا که شخصی، از دیگری حلوا بدزدید و بخورد.
به جرم دزدی به محکمه اش بردند
و چون محکوم شد طبق حکمِ حاکم، سوار بر الاغی او را در شهر بچرخانیدند
و مردم در کوچه و بازار با دیدن آن حالت بسیار هیاهو بکردند.
هنگام چرخاندن، نگهبان از دزد پرسید:
بسیار سخت میگذرد؟؟!
دزد گفت نه!!!!
حلوا را که خوردم، الاغ را هم که سوارم،
مردم هم که شادی میکنند و شادند، از این بهتر چه میتواند باشد؟!
حکایتی است شیرین از احوال ما!
از بیت المال اختلاس میکنند، بنز را هم سوارند، ملت نیز خوشحال و جوک میسازند و می خندند.
خداوند این شادی و آرامش را از ملت ما نگیرد!