گاهی وقتی خودم را بررسی می کنم(البته خیلی کم و به ندرت اتفاق می افتد)

می بینم من نتوانستم یک راه مشخص رابرای خودم تعیین کنم

به فوتبال علاقه مندم و طرفداری می کنم

از والیبال لذت می برم

تنیس روی میز را می فهمم

کمربند قهوه ای کونگ فو داشتم

بوکس را کار کرده ام

کشتی که در خون همه ایرانی هاست

نوشتن رادوست دارم و از ادبیات لذت می برم

مطالعه را دوست دارم و بیشتر تکه تکه می خوانم(یک مطلب از اینجا و یکی از جای دیگر)

اما مقالات سیاسی وتحلیلی را می خوانم

ترانه را می پرستم و از شنیدنش ، حضی وافر می برم

احساساتی هستم

از شنیدن نوحه به اوج پرواز می رسم

تجملات را دوست ندارم

اما زندگیم خسلی هم ساده نیست

قانون را یک باید حتمی می دانم

ولی گاها بی قانونی هم کرده ام

پول پرست نیستم

ولی از بی پولی گریزانم

به معاد ایمان وباور قلبی دارم

ولی خیلی هم پرهیزگار نیستم

دل رحم هستم

ولی از منافعم به سختی می گذرم

و در یک گلام

من جمع اضدادم