شاید من به آن بلوغ مد نظر ، نرسیده باشم!!

شاید قدر دان موقعیت فعلی ام نیستم!!!

شاید درک نمی کنم چه موهبتی در اختیار دارم!

اما من مشکل دارم!

من نمی توانم درک کنم چگونه ممکن است کسی که متولی اجرای قانون است، خودش بر بی ارزشی قانون تاکید کند!

من درک نمی کنم که کسی که باید عدالت را در توزیع امکانات رعایت کند

خودش همه چیز را برای خودش بخواهد

من نمی توانم بفهم میشود برخلاف خط مشی زندگی خصوصی، در محل کار و از بیت المال، ریخت و پاش کرد

من نمی فهمم که میشود همه آرزوهای سرکوب شده شخصی ات را از منافع عمومی برآورده نمائی

من نمی فهمم که چگونه ممکن است در عین ادعا به پایبندی به دین و مذهب ، بی پروا خیانت کنی

بی پروا شخصی عمل کنی

بی مهابا خود شیرینی کنی و تصمیم شخصی بگیری

من نمی توانم درک کنم ، که میشود بسته به سلیقه و بر اساس افراد تعیین کنی که میشود ویا نمی شود

من نمی فهمم چطور ممکن است بی پروا لاس بزنی

و با اسم سابقه همکاری ، توجیهش کنی

نه اصلا ادعای خوب بودن و مسلمان بودن ندارم

اما من بی پروا پرده دری نمی کنم

بی مهابا اصولم را زیر پا له نمی کنم

من هیچوقت آگاهانه و عمدا ، حرمت فردی را نمی شکنم

من هیچگاه یک پرش غذای اداره را برای خانواده ام نمی برم

من هیچگاه به اسم آنکه کارمند فلان جا هستم، از مزایای مرتبت و نامرتبتش استفاده نکرده ام

و اینها همه دلایلی هستند که من هنوز بعد از بیش از دو دهه کارمندی ، پنجاه متری ریل قطار منزل دارم!!

پس اندازی ندارم

سپرده گذاری نکرده ام

و اصلا بخاطر همین موارد است که من نرمال نیستم

با زمانه همراه نیستم

مدرن نشده ام

شهری نیستم

و  هنوز همان بچه دهاتی هستم که بالغ نشده

من مشکل دارم.....