۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «من یک هوادارم» ثبت شده است

من یک هوادارم - قسمت هفتم

هرسال که نه تقریبا همیشه باید حسرت بخوریم

حسرت بازی کردن بازیکنان خوب و عالی در سایر تیم ها و از همه بدتر تیم رقب!!!

وقتی می بینی ستاره جوان تیمت بی هیچ قیمتی به اردوی رقیب می پیوندد

وقتی می بینی چه راحت بازیکنان تیم ملی جوانان و نوجوانان و غیره در تور سایر تیم ها می افتند

وقتی می بینی با جذب هر بازیکنی که حول و هوش 23 سال دارد یک باشگاه درخواست حق رشد می کند

وقتی می شنوی ستاره گسترش فوتبال و بمب خبری آبی ها ، همین چند سال پیش در تست تیم محبوبت حاضر شده ولی کسی تشخیص نداده

آزرده می شوی

دلت می گیرد

پس کجا هستند پیشکسوتان ما

یعنی این تیم با این همه سابقه و طرفدار، استعداد یاب ندارد؟

یعنی تیم ما نمی تواند هر سال 10 تا جوان و نوجوان با سطح بالا را کشف کند؟

من سالهاست با فراز و فرود پرسپولیس شاد شدم

ناراحت شدم

بغض کردم

نالیدم

حتی گریه کردم

خیلی وقت ها پر ستاره بودیم

گاهی تک ستاره

و گاهی بی ستاره

آقا خیلی ساده است

به هر پیشکسوت بفرمائید اگر استعداد نابی را معرفی کردید حق رشدش برای شما

الان تیم رقیب پر شده از بازیکنان تیم ملی جوانان و نوجوانان

ما چه کردیم؟

هیچ سجاد آقائی را دو دستی فرستادیم آن محله؟!

  • برباد رفته

من یک هوادارم - قسمت ششم

خیلی ها ، خیلی وقت ها بخاطر باخت تیم پرسپولیس گریه کرده اند

من هم از همین تبارم

گریه کردم نه بخاطر باخت

بخاطر  آنچه در پس پرده رقم خورد

بخاطر دخالت سیاست مداران در تعیین نتایج

بخاطر ظلم

بخاطر بی عدالتی

گریه کردم چون مظلوم بودیم

کسی به دادمان نمی رسد

فلان تیم صنعتی، میلیاردها تومان از بیت المال استفاده میکرد و میکند

به ما و تیممان که رسید ؛ آسمان تپید

حتی هیات مدیره  و مدیر عاملمان را دولت تعیین می کند

ولی در یک جنگ نابرابر می گویند از هوادار بگیر

کسب درآمد کن

در حالیکه رسانه ملی ، حق پخش نمی دهد

کپی رایت در ایران وجاهت قانونی ندارد

بازیکنان به فکر جیب شان هستند

باشگاه پولی برای سرمایه گذاری بر روی جوانانش ندارد

ولی باید مقابله کند با تیم های متمول صنعتی!!1

ما خیلی باحالیم

خیلی

  • برباد رفته

من یک هوادارم - قسمت پنجم

حالا دیگر فوتبال ، فریاد طبقه فقیر جامعه هست!!

حالا فوتبال ، نبرد گلادیوتارهای امروزی است!!

حالا دیگر نتایج فوتبال در زمین مسابقه ، رقم نمی خورد

در بیرون از مستطیل سبز  و در سر میزهای شرط بندی و در پس کوچه های تبادل هدایاس

نتیجه مسابقه رقم میخورد

حالا وقتی تیمی از ایران (با هر رنگی ) با سایر تیم ها مسابقه می دهد ، جنگ ، جنگ  عرب است و عجم

جنگ دو فرهنگ است

جنگ دارا و ندار است

ما حالا به خاطر الزامات فیفا و ای اف سی ، مجبوریم حداقل ها را داشته باشیم

بخاطر همین میلیاردها به کی روش می دهیم تا با اقتدار به جام جهانی برویم

تا رزومه کی روش کامل تر و پر بارتر شود

تا حامیان کی روش ( که البته درلباس کارشناس گزارشگری هستند) بادی به غبغب بیاندازند

حالا زمانه ای است که وقتی فوتبال داریم ، آنهم از نوع ملیش ، همه دیوانه وار منتظر معجزه هستیم

معجزه ای نخواهد شد

شاید شانسی و  از روی اقبال نتیجه ای بگیریم

اما حتی خودمان هم نمی دانیم از این پدیده چه میخواهیم

حالا تیم های دولتی ما وبال گردن بیت المال هستند

و تیم های شخصی در حال نابودی

چون تکلیفمان روشن نیست

حتی با خودمان

چه برسد به فوتبال و دنیای مدرن

ما ملتی هستیم که خوب حرف می زنیم

حتی حرفهای خوب هم می زنیم

اما افسوس از اینکه یک کلمه از حرف های خوبمان ویا خوب حرف زدمان ، عملیاتی شود

حالا با همه شاخصه های کشوری متمول ، ما جهان سومی هستیم

ما خیلی باحالیم

خیلی

  • برباد رفته

من یک هوادارم - قسمت چهارم

فوتبال ، پدیده اجتماعی قرن بیستم!!!

این پدیده زمانی صرفا برای سرگرمی و بازی بود ، اما حالا شده یک صنعت

صنعتی پول ساز که سالانه میلیاردها دلار پول در آن جابجا میشود

با توجه به استقبال عامه مردم ، صنعت گران از آن برای تبلیغ و جلب مشتری برای کالا هایشان استفاده می کنند

سیاستمداران برای جلب آرا و پیروزی در مبارزات انتخابی شان استفاده می کنند

فقرا ، فوتبال را وسیله ای برای رسیدن به آرزوهای محالشان می دانند

و همه اینها ، فوتبال را تبدیل کرده است به : بزرگترین پدیده فراگیر جهان ؛ در قرن اخیر!!!

درزمان حاضر ، کشورهای اروپائی ، با استفاده از فوتبال و به شیوه ای مدرن ، دارند جهان را استثمار می کنند

چگونه؟

ساده است !! تیم های باشگاهی کشورهای اروپائی را ثروتمندان آسیائی و آفریقائی و آمریکائی میخرند

از آن طرف نتایج و برد و باخت ها را در بوق و کرنا می کنند

وقتی تیمی موفق میشود آنها را چماقی می کنند برای کوبیدن بر سر دیگران

و این ، بقیه را تشویق می کند تا برنده باشند

برنده باشند به هر روش

برای برنده شدن باید پول خرج کرد

بازیکنان توانمند خرید

مربیان بزرگ را استخدام کرد

و همه اینها سرمایه می خواهد

از آنطرف فیرپلی مالی فیفا را داریم

باید منابع و ماخذ پول ها مشخص باشد

پس سرمایه داران با کارخانه های خودشان ، پشتیبان ویا اسپانسر تیم های خودشان می شوند

و پول به تیمشان تزریق می کنند

حالا دیگر صید در دام افتاده و راه فرار ندارد

نمی توانند این سرمایه را از کشورهای اروپائی خارج کنند

امسال مالک باشگاه پارسین ژرمن 450 میلیون دلار فقط برای یک بازیکن داد

مالک این باشگاه از شیوخ کشور قطر است

مالک تایلندی منچسنر سیتی هم هرسال میلیونها دلار خرج می کند

مالکان آمریکائی منچستر یونایتد هم همنطور

و صدها مورد از این دست

ما خیلی با حالیم

خیلی

  • برباد رفته

من یک هوادارم - قسمت سوم

حالا کار به جائی رسیده که بخاطر تعصب کور کورانه کارشناسان گزارشگر جوان

صدا وسیمای ما ، رنگ وبوی طرفداری از تیم دوم پایتخت را بخود گرفته

البته بماند که در طول حیات و حتی فلسفه ایجاد و حیات تیم دوم پایتخت ، هم نوائی با حکومت بوده و هست

و این دلیلی است که در همه دولت ها و حکومت ها ، تیم دوم پایتخت ، محبوب القلوب حاکمان بوده و هست

و حالا همانطور که سالها بخاطر زعامت جناب آقای افشارزاده برمسند کمیته المپیک ،

همه چیز کاروان های اعزامی آبی بود ، صدا و سیما هم آب پوش شده

تعصب کورکورانه تا بدان حد که حتی برای تهیه لوگوی اعلان زمان بازی و نتیجه مسابقه

به زور و با اجبار از ترکیب رنگهای آبی و مشکی استفاده می کنند

که خدارا شاهد می گیرم ، خواندن زمان ونتیجه بخاطر نامناسب بودن رنگها برای همه و همیشه سخت و دشوار است

اما باید این رنگ باشد

تا تسلی خاطر گروه کارشناسان گزارشگر باشد

تا ارادت خود را به ا رباب آبی پوششان در برابر میلیونها ببینده تلویزیونی، فریاد بزنند

بخدا ترکیب رنگ زرد و مشکی و حتی سفید و مشکی با توجه به نوع و فونت خط فارسی ، خیلی بهتر و گویاتر است

اما مگر میشود با باند مافیائی و قدرتمند آبی پرشت صدا و سیما مبارزه کرد

بیچاره عادل فردوسی پور ، به سیاق همان عده گزارشگران جوان

درجائی گفته بود قبلا قرمز دوست بوده

پدرش را درآوردند

بیچاره اش کردند

مافیای آب دوست ، بسیار نفوذ دارند

بسیار تاثیرگذارند

مثل همیشه با حمایت مخفی و آشکار ، آبی باید به حیاتش ادامه دهد

ما خیلی باحالیم

خیلی

  • برباد رفته

من یک هوادارم - قسمت دوم

هرچه جلوتر می رفتیم ، نشانه های حرفه ای شدن ، بیشتر هویدا می شد

حالا در رسانه ملی ما هم (که جزء نوادر جهان هست) در راستای حرفه ای شدن فوتبال، حرفه ای شده بود

کارشناسان گزارشگر آمده بودند

جوان

پرشور

پر توان

پر استعداد

این دسته چون حرفه ای بودند و پراستعداد ، ابائی نداشتند که تمایل رنگی شان را اشکارا فریاد بزنند و بیان کنند

بی پروا می گفتند طرف دار تیم برنده دربی نیستند(پرسپولیس برده بود)

و عجبا که از ده یا بیست گزارشگر موجود در رسانه ملی ، هشتاد ویا نود درصدشان ، همین عقیده را داشتند

حالا کار به جائی رسیده بود که بی پروا توهین می کردند

بی پروا متلک می انداختند

و بی هیچ واهمه ای به رفتار حرفه ای خودشان ، افتخار می کردند

و این ها را نشانه بلوغ می دانستند

البته من مثل آقای مزدک میرزائی ، جواد خیابانی ، سرهنگ علی فر، رضا جاودانی و غیرو حرفه ای نیستم

فهم و شعور امروزی آنها را هم ندارم

درک درستی از جهان مدرن و دنیای رسانه هم ندارم

اما فقط مانده ام که چرا در سایر ممالک رسانه ملی ندارند

شبکه های تلویزیونی خصوصی هستند

و از ابتدا تکلیفشان روشن

من فکر می کنم وقتی رسانه ای ادعای ملی بودن را دارد نباید به سمت و سوئی غش کند

نباید در آن به راحتی به کسی که باب میل من نیست توهین کرد

نمی شود احساسات هزارن نفر دیگر را ندیدیه گرفت و بر طبل احساس شخصی خودت بکوبی

اگر با لطایف الحیلی توانسته ای به این جایگاه برسی و  از طریق رسانه ملی اینقدر معروف شوی و پول پارو کنی

لااقل شعور و فهمش را داشته باش و بی پروا توهین نکن

حالا جواد خیابانی که سالها دروازه بان تیم های پایه استقلال بوده به مقام استادی رسیده است

کلاس گذاشته و آموزش می دهد

سبکی دارد منحصر به فرد

حالا در شهرستان ها هم رد پای استاد جواد خیابانی را می بینیم

ما خیلی باحالیم

خیلی

  • برباد رفته

من یک هوادارم - قسمت اول

من یک هودار هستم ، مثل خیلی های دیگر

خودت هم نمی دانی چرا یک تیم را دوست می داری

از سالها قبل ، زمانی که محمد مایلی کهن و ضیاء عرب شاهی، سلطان علی پروین و..... بازی می کردند

از تلویزیون سیاه و سفید روستا ، که خیلی وقت ها برق هم نبود و با موتور برق همسایه ،برق تامین می شد

بازی های پرسپولیس را می دیدم

عشق بود دریبل های علی پروین

مرام ومعرفت محمد مایلی کهن

صلابت محمد دادکان

بازیخوانی محمد پینجعلی

غیرت و تعصب مجتبی محرمی

و الباقی

تازه فوتبال ما پولی شده بود

و تازه آبی ها آموخته بودند با پول و به اسم حرفه ای شدن ، میتوان خیلی کارها کرد

همین سالها بود که سرو کله تیم های صنعتی پیدا شد

پول بود که پرداخت می شد

دیگر تعصب به پیراهن شعار دهن پرکنی شده بود

و این شد که پرسپولیس خالی از ستاره ها شد

همه رفتند تا بتوانند خانواده را تامین کنند

بی آنکه کسی اشک من هوادار نوجوان را ببیند

علی پروین ماند و آن پیکان معروفش که همه باشگاه پرسپولیس در صندوق عقب آن بود!!!!

بعد از آن که مهندس عابدینی رقت ، دوران سیاه ما شروع شد

هر روز حرف تازه ای بود و حاشیه تازه

دیگر نشد که نشد روی خوش ببینیم

البته چند قهرمانی آوریم

ولی با زور و جبر و فشار

وگرنه رقبا همه از ما بهتر بودند

پول داشتند

سرمایه دار بودند

و بخاطر همین ، حرفه ای عمل می کردند!!

فدارسیون نشینان هم حرفه ای شده بودند

حالا ساکت بود تا هم تیمش را تامین کند و هم دست و بال عوامل فدراسیون و کمیته داوری را چرب و چیلی کند

آخر آنها هم زحمت می کشیدند

زن وبچه داشتند

باید خودشان را تامین می کردند!!!

این شد که شب قبل از دربی برای کمک داور تلویزیون 52 اینچ بردند ، تا کمی از زحمات فردایش جبران شود!!!

این شد که محمود رفیعی در ورزشگاه آزادی تهران ، هرکاری خواست کرد تا بفهماند چقدر بزرگ است و پرتوان

و اینکه با این همه صلابت و بزرگی ، سالها حقش را خورده بودند

وگرنه او باید فینال جام جهانی را سوت بزند

باز یپرسپولیس که برای او کوچک بوده و کوچک هست

هر چه خواست کرد

چون سوت دست او بود

او حاکم بود

و تیم ما که میزبان بود

بازنده شد

چون قاضی میدان تشخیص داده بود و تعیین کرده بود

بعد هم آقای رفیعی رفت شمال تا به زندگی روستائیش بپردازد

کمیته داوری و فدارسیون هم چون حرفه ای شده بودند روی حرف داورشان حرف نزنند

و مثل کشورهای پیشرفته

اینجا دموکراسی موج می زد

حق با داور بود و تشخیص درست و صحیحش

ما خیلی باحالیم

خیلی

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود