۱۰۱ مطلب با موضوع «عکس نوشته» ثبت شده است

خانه رویائی من

حرفی برای گفتن ندارم

اما آرزو دارم در کنار این حوض و در حیاط این خانه

در کنار عزیزان

چای بنوشم

شما چطور؟

راستی بفرمائید چای!!!

  • برباد رفته

عکس نوشت:ایمان وقدرت

  • برباد رفته

عکس نوشت:شال و برف و هجر وزمستان

آدمها به همان خونسردی که آمده اند

چمدانشان را می بندند

و ناپدید می شوند

یکی در مه

یکی در غبار

یکی در باران

یکی در باد

و بی رحم ترینشان در برف …

  • برباد رفته

یاد کودکی

کاش‏ ‏میشد‏ ‏بچگی‏ ‏را‏ ‏زنده‏ ‏کرد   

کودکی‏ ‏شد‏ ‏کودکانه‏ ‏گریه‏ ‏کرد‏

 ‏شعر‏ ‏قهرقهر‏ ‏تا‏ ‏قیامت‏ ‏را‏ ‏سرود

‏آن‏ ‏قیامت‏ ‏که‏ ‏دمی‏ ‏بیشتر‏ ‏نبود‏

 ‏فاصله‏ ‏با‏ ‏کودکیهامان‏ ‏چه‏ ‏کرد؟

کاش‏ ‏میشد‏ ‏کودکانه‏ ‏گریه‏ ‏کرد

  • برباد رفته

عکس نوشته:افسوس

  • برباد رفته

عکس نوشت:معطلی تقویم

  • برباد رفته

عکس نوشت:نه تو می مانی،نه اندوه

  • برباد رفته

عکس نوشت: من درد تورا زدست آسان ندهم

من درد تورا ز دست آسان ندهم

دل برنکنم ز دوست تا جان ندهم

از دوست به یادگار دردی دارم

کان درد به صد هزار درمان ندهم

تا با غم عشق تو مرا کار افتاد

بیچاره دلم در غم بسیار افتاد

بسیار فتاده بوده اندر غم عشق

اما نه چنان زار که این بار افتاد

-------------

شعر: حضرت مولانا

  • برباد رفته

عکس نوشت:شخصیت شناسی با مهربانی کردن

  • برباد رفته

عکس نوشت:زندگی،مثل نقاشی کردن است

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود