ای به داد من رسیده تو روزهای خود شکستن
ای چراغ مهربونی تو شب‌های وحشت من
ای تبلور حقیقت توی لحظه‌های تردید
تو شب رو از من گرفتی تو من رو دادی به خورشید
اگه باشی یا نباشی برای من تکیه‌گاهی
برای من که غریبم تو رفیقی جون‌پناهی
یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت
غم من نخور که دوریت برای من شده عادت
ناجی عاطفه من شعرم از تو جون گرفته
رگ خشک بودن من از تن تو خون گرفته
اگه مدیون تو باشم اگه از تو باشه جونم
قدر اون لحظه نداره که من رو دادی نشونم
اگه مدیون تو باشم اگه از تو باشه جونم
قدر اون لحظه نداره که من رو دادی نشونم
وقتی شب، شب سفر بود توی کوچه‌های وحشت
وقتی همسایه کسی بود واسه بردنم به ظلمت
وقتی هر ثانیه شب طپش هراس من بود
وقتی زخم خنجر دوست بهترین لباس من بود
تو با دست مهربونی به تنم مرهم کشیدی
برام از روشنی گفتی پرده شب رو دریدی
یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت
غم من نخور که دوری برای من شده عادت
ای طلوع اولین دوست ای رفیق آخر من
به سلامت سفرت خوش ای یگانه یاور من
مقصدت هرجا که باشه هر جای دنیا که باشی
اون ور مرز شقایق پشت لحظه‌ها که باشی
خاطرت باشه که قلبت سپر بلای من بود
تنها دست تو رفیق دست بی‌ریای من بود
یاور همیشه مؤمن تو برو سفر سلامت
غم من نخور که دوری برای من شده عادت

---------------------------

این ترانه اسثنایی یک ترانه عاشقانه هست که به نظر من زیباترین ترانه دنیاست

که برای سرودنش یک داستانی دارد:

یک پسر و دختر ی بودند که عاشقانه همدیگر را دوست داشتند

عشقشون بی نظیر و پاک بود و قصد ازدواج داشتند.

تا اینکه مشکلی برای خانواده دختر ایجاد میشود و تصمیم  می گیرند از آن شهر بروند

دختر هم مجبور میشود تا  پسر راترک کند.

روز رفتنشون فرا رسید و مقرر شده بود که با قطار بروند

پسر برای آخرین بار به زیارت عشقش می رود  و نامه ای را که نوشته بودتحویل دختره می دهد

وقت رفتن رسید و پسر نامه رو به دختر داد و قطار بوقی زد و به راه افتاد!!!

پس از چند ثانیه قطار ترمزی شدید کرد و ایستاد 

همه مانده بودند که چه اتفاقی افتادهاست.

همه پیاده میشوند

می بینند یک پسر جوان ،خودش را جلوی قطار انداخته و خود کشی کرده است!!!

کمی بعد معلوم شد:

پسرک عاشق ، بعد از رفتن دختر، خودش را جلوی قطار انداخت و خودکشی کرده است!!!

مدتی بعد دختر این نامه را به داریوش داد و داستان را برایش تعریف کرد

داریوش هم این ترانه رو برای ان دو جوان خوند

اگه دقت کرده باشید اخر ترانه یاور همیشه مومن صدای بوق قطار میاد.

ترانه سرای این ترانه ایرج جنتی عطایی در تنهایی زندان ، آنرا سروده است.