مشکل ما ، سخت تر از اینهاست که به این راحتی حل شود!!!!
نه اینکه بد باشیم ، نه
اگر حرفم را دال بر خودخواهی ندانید ؛ برحسب اتفاق هر کداممان خصوصیات خوبی هم داریم
من مهربانم ،
دلرحمم ،
ساده ام ،
ببسازم
و قانع
و او حسود نیست
قانون مدار است
اما هردوی ما مغروریم
و البته او لجباز است
و این میشود دوراهی جدائی ما
حرف هایش که تمام شد ، لیوان چائیش را لاجرعه سرکشید و و یک پک عمیق به سیگارش زد و به دور دستها خیره شد
مانده بودم چه بگویم
گفتم خوب مشکل چیست؟
گفت خیلی اهل رعایت حرمت وحیا و متانت نیست
البته اضافه کرد ، از نظر من!!!
گفتم دوستش داری؟
گفت دیوانه وار
گفتم بساز
گفت دشوارست
گفتم بگو
گف شرمسارم
مانده بودم چه بگویم
سکوت کردم