۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متن من تولدت مبارک» ثبت شده است

نوشتن را دوست دارم

وقتی می نویسم و به قول قدما قلم بدست می گیرم

دنیایم عوض میشود

شاد میشوم

کلمات فشار شدیدی را بر ذهنم وارد می کنند

انگار همه از هم سبقت می گیرندتا زودتر نوشته شوند

دلتنگ نوشته شدن هستند

قلم بی اذن من بر روی کاغذ می لغزد

و انگشتان دستم بی اختیار دکمه های صفحه کلید را فشار می دهند

باور کنید خودم هم مسخ دیدن این حالت میشوم

آرام آرام کلمات در کنار هم جملات را می سازند

و در یک چشم بر هم زدن ، متنی میشوندکه لااقل خودم دوستش دارم

لذت میبرم

از اینکه این همه کلمه و جمله و متن در ذهنم ساری و جاریست

دلشاد میشوم که میتوانم آنچنان که دوست دارم ، بنویسم

نوشتن بهانه ای شده تا عمق و ژرفای کلمات رابیشتر درک کنم

کلمه مقدس است

اما خیلی وقت ها کلمات به تنهائی ،کاربردی ندارند

این جمله هست که گاها معنای کلمه را هم عوض می کند

کاش روز ی برسد که به هر آنچه می نویسم

عمل هم بکنم

خدا جون متشکرم از این لطف بی بدیلت

نوشتن

نوشتن

نوشتن

بی همتا ترین عشق من

  • برباد رفته

آسمان تورا سوگند می دهم

ابرهای پر بارانت را به جاهای دیگر ببر

سرمای جان سوزت را به شهر من بیاور

بادهای نفس گیرت رابر کویر بدم

آسمان تورا سوگند می دهم:

هم وطن من تنهاست

بی سرپناست بی یاور است

غم از دست دادن یار و عزیزان یک طرف

و غم تنهائی و بی کسی و بی سرپناهی هم یک طرف

آنها همه چیزشان را باخته اند

آنها ماتم زده مانده اند میان ماندن ورفتن

آرزو می کنند کاش رفته بودند و این ماتم را نمی دیند

اما جبر زمانه همین است

حالا محکوم هستند به زندگی

به زندگی دوباره

اما فقط با خاطره

اسمان هم وطنان من آنقدر تنهایند

که در طوفان بازی سیاستمداران بازیگر

فقط نقش سیاهی لشکر رادارند

چه کسانی که به اسم کمک به زلزله زدگان

به نان و نوائی رسیدند ا سم ورسمی بر هم زدند

آسمان تو این ها نبین

آسمان به همه مقدسات سوگند

عقد هایت را بر سر من خالی کن

من طاقتش را دارم

ولی تاب دیدن لرزیدن هموطنم در سرما را ندارم

آسمان کمی مرحمت کن

لطفا

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود