کمی تامل دوباره

اندکی تامل🤔

معلمی با خواهر فراش مدرسه ازدواج کرد گاهی اوقات معلم غیبت می کرد از فراش که برادر زنش بود می خواست بجایش به کلاس برود اینقدر این کار تکرار شد که فراش تقریبا شده بود معلم مدرسه بعد از مدتی آقا معلم  شد رئیس آموزش و پرورش برادر خانمش را به مدیریت مدرسه منصوب کرد بعداز مدتی معلم داستان ما شد مدیرکل استان برادر خانمش را به ریاست آموزش و پرورش منصوب کرد چندی گذشت و از مقام مدیرکلی شد وزیر آموزش و پرورش برادرخانمش را به مدیر کلی منصوب کرد چندی گذشت و وزیر دستور تحقیق و تفحص در باره مدارک تحصیلی کارکنان و مدیران را صادر کرد فراش که مدرک تحصیلی ابتدایی بیشتر نداشت آشفته شد و زنگ به شوهرخواهرش زد و گفت چکار می کنی تو که میدونی من چند کلاس ابتدایی بیشتر ندارم بدبخت میشم اگر این دستور را اجرا کنی شوهر خواهر گفت احمق نگران نباش من شما را به ریاست هیئت تحقیق و تفحص منصوب کردم 🤔🤔

#و_این_است_حکایت_امروز_مملکت_ما_ایران

  • برباد رفته

اندکی تفکر

ندکی_تفکر

عزیز نسین نویسنده نامی و طنز پرداز ترک که سال ها زندانی سیاسی در ترکیه بود و جانش را نیز بخاطر روشنگری های سیاسی و اجتماعی اش از دست داد، در یکی از نوشته هایش می نویسد:

بعنوان یک خبرنگار سفری به هندوستان داشتم. سوار قطاری شده بودیم، ناگهان قطار به طرز وحشتناکی ترمز کرد و ایستاد

سراسیمه پایین آمدیم و من دیدم گاوی فربه روی ریل نشسته و مانع حرکت قطار شده...

به راهنمای هندی خودم گفتم چرا کسی گاو را از روی ریل خارج نمی کند تا راه قطار باز شود؟

او  گفت: گاو مقدس است و کسی نمیتواند مزاحمش شود، گفتم پس چاره چیست؟

گفت: باید آنقدر صبر کنیم تا گاو با میل خودش ریل را ترک کند!

گفتم یعنی یک گاو جلو حرکت قطاری را تا هر وقت بخواهد می گیرد و کسی مانعش نمی شود؟

گفت: آری، گاو مقدس است و من دانستم در جوامع عقب مانده هم افراد و عقاید بظاهر مقدس، جلو ریل حرکت قطار جامعه شان نشسته اند و با وجود آنها، هیچکس جرات نمی کند آنها را از روی ریل خارج سازد...

  • برباد رفته

کمی تامل

کمی_تٵمل

ﺩﺭ ﻣﻌﺒﺪﯼ ﮔﺮﺑﻪﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽڪﺮﺩ، ڪﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺭﺍﻫﺐﻫﺎ، ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺗﻤﺮﮐﺰ ﺁﻥﻫﺎ ﻣﯽﺷﺪ!
ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺮﺍﻗﺒﻪ ﻣﯽﺭﺳﺪ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﮔﺮﺑﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻪ ﺑﺎﻍ ﺑﺒﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺑﺒﻨﺪﺩ.
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﻝ ﺳﺎﻝﻫﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﭘﯿﺪﺍ ڪﺮﺩ ﻭ ﯾڪﯽ ﺍﺯ ﺍﺻﻮﻝ ڪﺎﺭ ﺁﻥ ﻣﺬﻫﺐ ﺷﺪ!

ﺳﺎﻝﻫﺎ ﺑﻌﺪ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ!
ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﺮﺩ...
ﺭﺍﻫﺒﺎﻥ ﺁﻥ ﻣﻌﺒﺪ ﮔﺮﺑﻪﺍﯼ ﺧﺮﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻌﺒﺪ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﺗﺎ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺒﻨﺪﻧﺪ!!!
ﺗﺎ ﺍﺻﻮﻝ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻪ ﺟﺎ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ!
ﺳﺎﻝﻫﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺩﯾﮕﺮﯼ، ﺭﺳﺎﻟﻪﺍﯼ ﻧﻮﺷﺖ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺑﺴﺘﻦ ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺒﺎﺩﺕ!!
ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﺍﺯ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﺻﻞ ﻭ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ...!

  • برباد رفته

خلاصه یک کتاب

قطعه‌ای از کتاب

■قواعد نانوشته بیشعوری

▪️ تمام مشکلات را دیگران به وجود آورده اند
▪️ اصلا نیازی به حل مشکل نیست
▪️کم نیاور، تمام کاستی ها را می توان در پشت نقابی از وقاحت پنهان کرد
▪️ تمام قوانین می توانند نقض شوند اما فقط توسط تو
▪️ اگر از قانون خسته شدی مطابق نیازت یکی دیگر بساز و به محض اینکه به هدفت رسیدی آن قانون را هم نقض کن
▪️هرگز در تواناییت در بدست آوردن هر چیز کثیفی که اراده کردی شک نکن

📕 بیشعوری

✍️ خاویر کرمنت

  • برباد رفته

آغاز یک سبک

آیامیدانید شعر "تولدت مبارک" نخستین بار برای پیکان سروده شده بود ..!

ترانه و آهنگ "تولدت مبارک"، به سفارش شرکت ایران ناسیونال و با شعری از پرویز خطیبی و آهنگسازی انوشیروان روحانی ساخته شد ...

در سال 1349 در مراسم جشن تولد خودروی پیکان، هنگامی که ترانه خوانده می‌شد ، پیکان 49 از میان کیکی بزرگ ظاهر شد.

  • برباد رفته

دعا در حق دیگران را فراموش نکنید

همیشه گفته‌اند
دعا در حق دیگری زودترمستجاب میشود
 خداهم این همدلی را دوست دارد
گاهی بی‌هیچ دلیلی خوشحال هستیدو حالِ خوبی دارید.
یقین بدانیدکسی برایتان دعا کرده است
پس شما هم برای همه دعا کنید ...

  • برباد رفته

پهلوان واقعی

تو که پهلوون بازی،زیر عکسای اینستاگرامت همش کامنت سلطانو مشتی و پهلوونه

می‌دونی پهلوون کیه!
پهلوون برای یتیم پدر!
برای وامونده عصاست!
برای درمونده دسته!
برای مظلوم حقه!
برای ظالم مرگه!
برای هرچی نامردی ترس!
پهلوون نه اهل چاپو چوپه!
نه بادو برووت!
پهلوون اونی که سینش سنگ رو بشکافه!
دلش مثل یه شیشه با یه تقه ترک برداره!
پهلوون با خاکی هاش خاکیه!
با معرفتاش قاطی!
پهلوون اهل صفاست!
مرد وفاست!
گره گشای مشکلاست!
پهلوون بودن وموندن به ایناست!
نه به عشق لاتی وخط رو بدن!
واداشو درآوردن واین کارا..

پهلوونی واژه ای سنگینی.. که فقط واسه مردای خداست!

  • برباد رفته

سن ازدواج در ایران باستان برای مهربانوان

احکام خانواده در قانون ساسانی احکامی در جهت استحکام روابط خانوادگی بود، وبه زن حقوقی معادل حقوق مرد می داد. قانون اوستا مقرر کرده بود که بر پدر و مادر واجب است که وقتی دختر به سن بلوغ رسید او را به شوهر بدهند، زیرا گناه است که دختر بالغ را از مادر شدن بازدارند.
سن بلوغ نیز ۱۵ سال تعیین شده بود. در سکادم نسک آمده که دختر باید در سن ۱۵ سالگی ازدواج کند. به عبارت دیگر، دختر پائین تر از ۱۵ ساله را نمی توان به شوهرداد.
گزارشهائی که از ازدواج دختران خاندانهای اشرافی در اوائل خلافت عباسی وجود دارد خبر از آن می دهد که دخترانِ خاندان های اشرافی پیش از ۱۸ سالگی ازدواج نمی کردند.
مثلا »پوران « دختر یک زرتشتی نومسلمان به نام حسن سرخسی که برادرش فضل سرخسی مربیِ مأمون بود نامزد خلیفه مأمون شد، ولی مأمون مجبور شد که چندسال صبر کند تا پوران در خانۀ پدر و مادرش به ۱۸ سالگی رسید، و آنگاه جشن باشکوه عروسی و ازدواج برپا شد که در جملۀ رخدادهای مهم تاریخی در کتابها آمده است.
این رسم می تواند بازمانده از قانون ساسانی باشد. منظور آنکه قانون ساسانی سن ازدواج برای دختر را بین ۱۵ تا ۱۸ سال مقرر کرده بود.
دختر گرچه تابع ارادۀ پدر و مادر بود ولی در انتخاب شوهر برای خودش آزادی داشت؛ و این را در داستانهای شاهنامه می توان دید.
طبق قانونی که در زمان داریوش بزرگ وضع شده و در »گوند دات « آمده بود، چنانچه دختری در اثر ارتباط نهانی با پسر یا مردی آبستن می شد، کیفرش آن بود که زنِ آن پسر یا مرد بشود، و کیفر آن پسر یا مرد نیز آن بود که آن دختر را به زنی بگیرد. ننگ چنین ازدواجی تا آخر عمر دامن آن جفت خطاکار را می گرفت و سبب می شد که چنین خطائی کمتر اتفاق بیفتد. فرزندی که از این رابطه متولد شده بود فرزند قانونی شمرده می شد، ولی چنانچه در خانوادۀ دختر به دنیا آمده بود فرزندِ پدر
و مادر دختر شمرده می شد.

بن مایه : تاریخ ایران باستان امیر حسین خنجی

  • برباد رفته

چیگیین های شاه عباس

شاه عباس یک دسته جلاد نیز داشته است به نام چیگیین یا گوشت خام خوار. کار ایشان آن بود که مقصران را به فرمان شاه زنده میخوردند. این مجازات وحشیانه نفرت انگیز ظاهرا از دوره حکومت مغول و تیمور به یادگار مانده و به واسطه شاه اسماعیل اول* سر سلسله پادشاهان صفوی به شاه عباس رسیده بود. زنده خوران شاه را《ملک علی سلطان جارچی باشی》اداره میکرد.یکی از مورخان زمان درباره این دسته از جلادان شاه عباس چنین نوشته است: و زمره ای دیگر از این قبیل که در فرمان جارچی باشی به سر میبردند مسمی به چیگیین یعنی گوشت خام خور و آن فرقه نیز آلت سیاست و غضب بودند که گناه کاران واجب التعزیر را از یکدیگر می ربودند و انف و اذن ایشان را به دندان قطع نموده و بلع میفرمودند و همچنین بقیه ی اعضا ایشان را به دندان انفصال داده میخوردند تا حیات از آن گروه مسلوب میگشت و این جماعت لباس مخصوص داشتند جهت امتیاز. بدین طریق که تاج های بی عمامه طویل به قدر یک ذرع بر سر میگذاشتند و اطراف آن را به اتاغ های پرکلنگ و بوم می آراستند. و اکثر این گروه که خاص به جهت سیاست گناه کاران منصوب بودند،مردمان قوی هیکل کریه المنظر طویل القامه بودند.
شاه عباس در زمان پدری به جوانی رسیده بود که قدری سست عنصر و بی اعتبار بود به خاطر نداشتن قاطعیت اوضاع کشورش چندان مناسب نبود. دزدی و غارت،نا امنی راهها،خیانت و دست درازی و قتل،سرکشی وزیران ایالتها وضعیتی بود که در زمان شاه بی تدبیر بر کشور ایران حاکم بود.شاه عباس از این اوضاع آگاه شده بود حال اگر در تحلیلی جامع به هر یک از شناسه های اوضاع کشور در زمان سلطان محمد خدابنده بپردازیم در میابیم که چرا شاه عباس در دستگاه حکومتی آدم خواران را نگه داشته بود،چرا برای یک دروغ زبان میبرید،چرا گران فروشان را کباب میکرد،چرا حاکم سرکش را مجازات سخت میکرد و پوست میکند و به همه نشان میداد، زیرا جامعه به شوکی اساسی نیاز داشت و این شوک هرچند از مشروعیت برخوردار نبود ولی بسیار قاطع جامعه را از برخورد جدی شاه آگاه میکرد....

*شاه اسماعیل پس از آنکه در سال 916 در نزدیکی شهر مرو بر شیبک خان ازبک غلبه کرد و شیبک خان کشته شد،از شدت خشم سه ضربت شمشیر بر جسد بی جان او زد و به صوفیان گفت؛ هرکه سر مرا دوست دارد از گوشت این دشمن بخورد. خواجه محمود ساغرچی که در آن معرکه حاضر بود گفته است که پس از فرمان شاه ازدحام صوفیان برای خوردن جسد شیبک خان به جایی رسید که جمعی تیغ ها کشیدند و به جان یکدیگر افتادند و آن مرده ی به خاک و خون آغشته را مانند لاش خوران از یکدیگر می ربودند و میخوردند.


شاه عباس.سردار سپاه شاهسون.محمد رضاصافیان اصفهانی.ص253.254

  • برباد رفته

کمی درباره کرمان

کرمان، دیاری است با مردمان سخت کوش و غریب نواز که مهربانی را همچون خاک در زیرپای دیگران می‌ریزند تا اثبات کنند از دیار کریمانند.
معرفی:
کرمان یکی از کلانشهرهای ایران و مرکز استان کرمان پهناورترین استان ایران درجنوب شرقی این کشور واقع است.کرمان یکی از پنج شهر تاریخی ایران است. به دلیل وسعت شهری و جمعیت کرمان، این شهر جزو کلان‌شهرهای ایران طبقه‌بندی شده‌است. شهر کرمان، یک مرکز جمعیتی و بزرگترین شهر در منطقه جنوب شرق ایران است. کرمان به لحاظ صنعتی، سیاسی، فرهنگی و علمی مهمترین شهر جنوب شرق کشور است.
ریشه نام کرمان:
کرمن به معنی کار و کوشش و وظیفه و نیز کارکن و کوشا، کرمینه به معنی ماهر و استاد، کرمان بندا به معنی کاربنده یا وظیفه‌شناس و واژه‌های دیگر که از کرمان ساخته شده‌اند، همه معنی کار و کوشش را می‌رسانند و بنابراین کرمان به معنای سرزمین کوشش و کار است.
قومیت:

تقریباً تمامی مردم شهر کرمان همچون سایر مناطق مرکزی ایران از نژاد آریایی و پارسی می‌باشند

بزرگان شهر کرمان

ابوعبدالله محمد بن عیسی ماهانی (ریاضی‌دان و منجم قرن سوم ه. ق)
ابوحامد کرمانی (مورخ، شاعر، فیلسوف و پزشک قرن ششم ه. ق)

زرتشت بهرام پژدو (شاعر قرن هفتم ه. ق)
خواجوی کرمانی (شاعر و عارف بزرگ قرن هشتم ه. ق)
عماد فقیه کرمانی (عارف و شاعر قرن هشتم ه. ق)
افسر کرمانی (شاعر و خوشنویس قرن سیزدهم ه. ق)
پیغمبر دزدان (شاعر و طنزپرداز دوره قاجاریه)
میرزا آقا خان کرمانی (نویسنده و فعال سیاسی دوره قاجاریه)

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود