باید لغت نامه ذهنم را عوض کنم
باید در تعبیر کلمات و لغات ، روش نوینی را پیشه گیرم
ذهن من ، ذهنی واپس گراست!!!
با ذهنیتی قدیمی و واژه هائی که تعابیرش برای سنوات ماضی بوده!!
الان دیگر صداقت معنای جدیدی دارد
دوستی ، مفهوم جدیدی دارد!!
حق ، واژه ای است که الان درکش نمی کنم
بیت المال را هنوز با همان تعابیر قدیمی می شناسم
محرم و نامحرم را فقط با کلمات گذشته ام ، درک می کنم
حالا مانده ام
وامانده از کلمات و تعابیری که در زمان حاضر معنائی ندارند
و من بر سر دوراهی
ماندن : که چاره ای جز این نیست
و رفتن: که اصلا دست من نیست
شهامت ....... را هم ندارم
سالها پیش تمرین کردم
ولی من اینکاره نبوده و نیستم
پس بالاجبار ماندم و فقط عذاب کشیدم
و تنها اطرافیان و عزیزیانم را آزار دادم
باید لغت نامه ذهنم را عوض کنم