نوشتن حال میخواهد
حرف باید بیاید
کلمه باید نوشته شود
خودش باید بخواهد
به زور نمیشود
من مثل افیونی ها هستم
وقتی حالم بد است بهتر می نویسم
اما دنیا زیباست
زندگی قشنگ است
اموخته ام که درد را اگر بگویم خلاص میشوم
عقده ها و کمبودها و چاله چوله های عمرم را با گفتن . نوشتن پر می کنم
حالا که دریافته ام زندگی همین است
از پائیز نمی ترسم
از مهاجرت باکی ندارم
راحت شدم راحت