همیشه به کسانی که می توانستند کلمات روزمره مارا در قالب متنی زیبا و یا شعری فصیح بنویسند وبیان کنند ، غبطه می خوردم!!!اینکه کسی با ظرافت و نگاهی نافض ، همین کلمات و جملات روزانه ما در کنار هم قرار می دهد و میشود شعر و ترانه ای دوست داشتنی ، برایم موضوعی جذاب و سبب رشک و حسادت من بوده و هست!!!
من ترانه را زیاد گوش می کنم ، البته نه هر ترانه ای !!!
من شعر ترانه برایم مهم است
نه اینکه هر صدا و سبکی را هم بتوانم تحمل کنم
نه به مقتضای سنم با نسلی عجین هستم که حتی عشقشان را در قالب کلماتی زیبا و تحسین برانگیز ، جار می زنند!!!!
خیلی با امروزی ها حال نم یکنم ،
البته چندتائی هم مستثنی هستند
اما همیشه شعر برایم مهمتر از صدا بوده و خیلی هم از موسیقی چیزی نمی دانم ، لذا آهنگ خیلی فرق ندارد برای من!!!!
شعرهای ترانه هائی که درد را درقالب و لفافه ای زیبا می پیچندو به شنونده اجازه می دهند هرکس و یا هر چیزی که میخواهد را به جای آن بگذارند ! برایم خیلی گیرا و جذاب هستند!! همین چند ترانه ای که متن شان را در وبلاگ گذاشته ام از بهترین ومحبوب ترین ترانه های من هستند، خوب طبیعی است که حتی اکثریت از آنها خوششان نیاید، ولی مگر مهم هم هست!!!!در عالم شعر و ترانه و موسیقی ، آنقدر جا برای کار هست که هر کسی میتواند خودش را صاحب سبک و سلیقه بداند!!
اما من گمان دارم موسیقی زندگی است
البته که نوع آهنگ و شعر و ترانه هم مهم هستند
اما مگر میشود دلت با شنیدن صدای نی و سه تار و الخصوص دو تار نلرزد!!
مگر میشود صدای استاد شجریان را بشنوی وپایت سست نشود!!
یا ترانه وطنم با صدای سالار عقیلی را پخش کنند و تو بی تفاوت باشی!!!!
اگر چنین هستید کمی در خود غور و تفحص کنید ، چرا که دارد بعضی از آیتم های انسانیت در شما از بین می رود
انسان باید با دیدن شکوفه گل سرخ از خود بیخود شود
و با صدای دلنشین بلبل مست شود
اما یک نصیحت برادرانه :
نگذارید دیگران بدانند شما احساس دارید و احساساتی هستید
وگرنه مثل من تاوانش را باید بدهید!!!
صبحتان پر از شادی و شور و حال و سرخوشی