نمی دانم شاید درک نمی کنم!!
مدتهاست احنرامش را نگه می دارم
حرمتش را
شخصیتش را
با همه حرمت شکنی ها و جار و جنجالهای بی شرمانه اش
باز هم رعایت کردم
لب به دندان گزیدم و در خود ریختم
گفتم بگذار و بگذر
اما می ترسم صیرم لبریز شود
و آنوقت نمب دانم چه خواهدشد
شاید هم مقصر من هستم
خواسنم مدیریت انسان محورانه را اجرا کنم
حالا دارند با همه بنیاد من
و همه آبرو و شخصیتم بازی می کنند
ظاهره بتید همان سبک مدیرینی شحص محور را اجرا کنم
وقتی جنبه ندارند احنرام جایز نیست!!!
گفته اند:
خوبی که از حد بگذرد
نادان خیال بد کند!!
قصه این روزهای من است
و همکارانی که همدیگر را نمی فهمیم