گرچه ملولم و دلگیر از این روزهای بد
و از ان بدتر از این آدم هائی که نقطه مشترکی نداریم
به قولی حتی اگر دستت را تا آرنج در عسل فرو کنی
و بر دهانشان بگذاری، باز دستت را گاز خواهند گرفت!
قصه نامیمون من و آدم ها ، قصه همه عمر من بوده!!!
هیچوقت
واقعا هیچوقت ، نتوانستم دیگران را بشناسم و یا درک کنم
گلایه ام بماند برای بعد
رفتن میسر نشد
حالا هستم
شاید وقت دیگری رفتن ، بهتر باشد
ممنون از همه شما.
همه شماهائی که نزدیکترین دوستانم هستید
گمان دارم هرگز همدیگر را نبینیم!!!
اما خوشحالم که با این وبلاگ کوچک وحقیر ، بزرگانی چون شما را در کنارم دارم.
پیام های زیبایتان برای پست((( شاید اخرین پست باشد)))آنقدر گرم و زیبا و پرمحبت بود
که نتوانستم خودم را کنترل کنم.
تصمیم گرفتم برگردم
با همه مشکلات و مصائب موجود
فعلا قرارم به بودن هست
ممنون از الطاف بیکران همه شما
کوچک همه بزرگان
بربادرفته