بچه های امروز هرگز خاطراتی که ما با چراغ والور داریم را نخواهند داشت.

این چراغ ها که سه رنگ آبی و سبز و خاکستری داشت ساخت انگلیس بود

در زمستانها وسط اتاق جا خوش میکرد و در تابستانها گوشه اتاق بود.

تنها تاجری که حق فروش این محصول را داشت آقای میرمصطفی عالی نسب بود

و بعدها اولین کارخانه والور ساخت ایران را تاسیس کرد.

یادم میاد ظهرها که مدرسه تعطیل می شدیم در حالی که از سرما پاهایمان سِر و بی حس شده بود

شتابان به منزل می آمدیم و دفتر و کتاب را کنار این چراغ پهن میکردیم

و در حالی که تند تند مشق هایمان را مینوشتیم

یک چشممان هم به تابه یا قابلمه درب و داغونی بود که مادر ناهار ظهرمان را در آن آماده میکرد.

شعله آبی این چراغ توی اون زمستونهای پر از برف و یخ نوید گرمای آرامش بخشی میداد.

در زمستانها چراغ والورمان 24 ساعته روشن بود

و بعضی شبهای سرد و برفی که نفت چراغ تمام میشد یک شیرمرد میخواست تا به حیاط برود و از بشکه نفت بیاورد.

گاهی اوقات فکر میکنم چرا آن زمان با اینکه زندگی آنقدر سخت بود،

همیشه یادآوری آن دوران با آه و حسرت همراه است.....