پنج شنبه شب هفته قبل، خداد عزیزی میهمان برنامه دورهمی مهران مدیری بود

گرچه همه حرف های خداد برای من پرمعنا و بامفهوم بودند

ولی وقتی عشق اولش را پدرش دانست

بر این همه علاقه غبطه خوردم

اینکه هر روز صبح به پدر سر می زند و با شوخی و مزه برای پدر و خودش روز خوبی را می سازد

برایم خیلی جالب بود

متن زیر تقدیم به همه کسانیکه مثل خداد عزیزی

عشق اولشان والدینشان و علی الخصوص پدرهایشان هستند

پدر!!
سه حرفیِ دوست داشتنی من...

به اینکه میگویند بهشت زیر پای  مادران است کاری ندارم...

من میدانم که بهشت جایگاه توست

تو همان کوهی بودی که همیشه وقتی یک قدم به‌جلو‌ برمیداشتم

همه امید به این بود که تو هوایم را داشته باشی و تکیه گاهم باشی

تو همان پادشاه زندگی من هستی!!

همانی‌ که گاهی چشم نابینایم توان دیدنت را ندارد...

بودنت خیلی وقت ها حس‌نشد...

مثل تولّد ۶‌سالگیم...که قول آمدنت را دادی ‌و ‌نیامدی...

و بعد از دوهفته با چند عروسک‌برگشتی و تا قهر من رادیدی گفتی:

بابا‌جان،

بدقول شدم‌درست،

ولی دوست داشتی دختر کوچولو‌های دیگه بدون بابا بشوند؟

فکر کردم...نه من ‌هیچوقت‌ این‌ رانمیخواستم...

من در تمام یک‌ماه نبودنت ذره ذره آب میشدم...

آب شدن ‌دخترک های دیگر را نمیخواستم...

راستش رابخواهی...

خیلی وقتا از اینکه‌ تو‌ هم مثل بقیه باباها دم‌ درب مدرسه به دنبالم نمی امدی

ناراحت‌میشدم!!!

میامدم خانه و‌اخم‌و‌ قهرهایم‌ نصیب مادر بیچاره ام‌میشد!!!

ولی بازم‌ یاد‌ آن‌ دختر بچه ها میفتادم.

گاهی اوقات دلم‌ تنگ‌ میشد برای صدات!!

الکی‌ صدایت ‌میزدم... ولی کو جواب؟؟

الان که ‌ آن روزها گذشته دوست دارم دستایم را بگیری و خیالم را راحت کنی که‌ هستی..

که‌ هوایم را داری و ‌بین این همه چند رنگی‌ گم ‌نمی شوم..

دستانت آرامش هستند..همان چیزی که این روزها به آنها احتیاج‌دارم!!!

من با وجود تو به الماس های اسمان نیازی ندارم...

تو‌ خودت روشنی شب و ‌روزهای من هستی

پدر

واژه بی همتای من

**********

نویسنده: نامعل.م(البته کمی متن را دستکاری کرده ام)