خانه ی بابا...
همان جایی هست که کلیدش را هیچکس نمیتواند از شما بگیرد،
همان جایی که چه ساعت ۳صبح بیای چه ساعت۳عصر از آمدنت خوشحال میشوند...
درش ۲۴ساعت شبانه روز برای تو باز است...
همان جایی که وقتی میگویند دلتنگ اند، واقعا دلتنگ اند...
همان جایی که وقتی سر یخچالش میروی ، هرچی میخواهی میخوری.
همان جایی که حتی اگر هوس کمیاب ترین خوراکی ها را هم بکنی برایت می آورند.
همان جایی که همه دعوایت میکنن و غر میزنند تا غذایت را تا آخر بخوری.
همون جایی که گل وگیاه هایش به طرز عجیبی رشد میکنند.
آن جا قندهایش شیرین تر است...
نمک هایش شور تر است...
پرتقال هایش مزه ی پرتقال میدهند...
غذاهایش خوشمزه تر است...
آنجا کوفته ها و کتلت ها وا نمیروند...
حتی عدس پلو با آن قیافه ی مسخره اش مزه ی بهشت میدهد...
آنجا بالشت ها نرم ترند..
پتوها گرم ترند...
آنجا خواب به عمق جان آدم میچسبد...
آنجا پر از امنیت و آرامش است...
آنجا بابا و مامان دارد...
خدایا خودت حافظشان باش