هر یک از ما،

با تعدادی کبریت در وجودمان متولد می‌شویم.

اما خودمان قادر نیستیم آن کبریت‌ها را روشن کنیم.

محتاج شعله‌ی شمعی هستیم تا آن را بیفروزد،

و اکسیژنی که آن را ماندگار کند.

شمع می‌تواند پیام، کلام، موسیقی یا حتی یک صدا باشد.

اکسیژن می‌تواند نفس کسی باشد که دوستش داریم.

لحظه‌ای می‌رسد که این ترکیب شگفت، کبریت وجود ما را شعله‌ور می‌کند

و آن شعله‌ با گرمایی خوشایند، وجود ما را فرا می‌گیرد…

این آتش برافروخته، غذای روح ماست و آن را زنده نگه می‌دارد.

کبریت‌های ما،

اگر به موقع برافروخته نشوند، نم می‌کشند.

دیگر هرگز روشن نمی‌شوند.

و روحمان، از سرما و گرسنگی می‌میرد.