خدایا ؟
کمی بیا جلو تر .....
میخـواهم در گوشت چیزی بگویم . . . !
این یک اعتراف است . . .
من ..
بی او ..
دوام نــمی آورم
روی تخته سنگی نوشته شده بود:
اگر جوانی عاشق شد چه کند؟…
من هم زیر آن نوشتم:
بایدصبر کند…
برای بار دوم که از آنجا گذر کردم
زیر نوشته ی من کسی نوشته بود:
اگر صبر نداشته باشدچه کند؟…
من هم با بی حوصلگی نوشتم:…..
بمیرد بهتراست
برای بار سوم که از آنجا عبور می کردم.
انتظار داشتم زیر نوشته من نوشته ای باشد.
اما………….
زیر تخته سنگ جوانی را مرده یافتم…..
افسانه ها را رها کن
دوری و دوستی کدام است؟
اگر نباشی دیگری جایت را میگیرد!!!
به همین سادگی…