گربههای کشورم، خوش باورند
از همین خوشباوری، دربهدرند
در به در، دنبال نانی میدَوند
هر دری شد باز، پشت آن درند
اهلی و بیفیس و فاس و مردمی
منتشر توی تمام کشورند
روی دیواری که زیرش خالی است
هاج و واج از رفتن یک کفترند
پاپتی، خاکی، گِلی...قِر میدهند
غالباً آواره و بیهمسرند
نااُمید از چرخهای زندگی
زیر چرخ پاژروها میپرند
پنج درصد چاق، باقی مردنی
لاغر و طرح خیارِ چنبرند
از "میو" دیگر نمییابی اثر
یا خمار و گشنه یا که پنچرند
گربههای مملکت گر این وَرند
گربههای خارجی پس آن وَرند
گربههای آن وَری، سیر و خوشند
مثل برگ تازهی نیلوفرند
خوشگل و اندامی و جذاب و ناز
با زبان اهل کوچه: "جیگرند"
قیمت آنها فراتر از پراید
نازشان را لحظهلحظه میخرند
هم مسلّط بر زبان فینگیلیش
مانکن و خواننده و بازیگرند
اهل تفریح و نشاط و عشق و حال
حاوی دوست پسر یا دخترند
حرکت موزون و باله روی یخ
کافر اندر کافر اندر کافرند
هست صد امّیدشان بر زندگی
روی هم رفته همه نامآورند
کشورم، ای گربهی زیبای من
شیر بودی، دیگران مستحضرند
گربه، باید حسّ ِ خوشبختی کند
گربههای خاکت از کی کمترند؟!