قطعهای از کتاب:
این همه احتیاط در روابط با دیگران، علتهای زیادی دارد.
افراط در عیب جویی و نقد دیگران، از این علت هاست که اختلافات را روشن تر می بینند و به هراس می افتند.
اعتقاد افراطی به معنویات نیز مانع نزدیک شدن افراد به یکدیگر میشود.
و از سوی دیگر
آن احساس خاصی که آدمی را به دوست داشتن و محبت کردن به دیگران وادار می کند کمیاب است.
و البته زندگی سخت وتوانفرسا نیز همه را از همدیگر دور میسازد و بعد از ساعتها کار و زحمت روزانه،
دیگر کسی حوصله و فرصت آن را ندارد که از دوستی با دیگران لذت ببرد.
از آن مهمتر عشق به آزادی است که در طی قرن ها رنج و پیکار بدست آمده است و آسان نباید از دست برود.
عده ای از افراد نیک نفس و پاک نیت نیز بودند که نه از روی غرور و خودخواهی،
بلکه به علت بزرگ منشی و عزت نفس،
از دیگران می بریدند
و کوشش ها و پیکارهای اجتماعی را کنار می گذاشتند
و دلایل زیادی برای این کار داشتند که بعضی درست و بعضی نادرست بود.
عده ای به علت حجب و حیا و افراط در فروتنی،
یا از جهت حال و وضعی که بدان عادت کرده بودند گوشه گیر می شدند
و عده ای نیز تصور می کردند که این گونه فعالیت ها و درگیری ها به اعتبار و وقار انسانی آنها لطمه می زند
و نمی خواستند چهره واقعی خود را به نمایش بگذارند و به اجتماع فرصت بدهند که در مورد آنها قضاوت بکنند
و این افراد را خودنما یا فرصت طلب بنامند.
در این میان بعضی از زنان نیکوکار و مردان مبارز از فعالیت های سیاسی و اجتماعی دست بر میداشتند.
زیرا میدیدند پاره ای از زنان و مردان نادرست بی وجدان،
در این گونه کارها پیشقدم شده اند
و نمی خواستند که دیگران آنها را در ردیف چنین افرادی بگذارند
و همه از روبرو شدن با خطر و دسته و پنجه نرم کردن با زشتی ها و پلیدی ها واهمه داشتند.
و به هر حال این انسانهای باهوش و با استعداد حاضر نبودند آسودگی خاطرشان را از دست بدهند.
*******************
بخشی از کتاب :ژان کریستف
نوشته:رومن رولان