یکی از دوستان گرامی در قسمت نظرات، اشتباه بزرگ حقیررا توضیح دادند و این بهانه ای شد تا ضمن جستجو در اینترنت به مطلب زیبائی دست پیدا کنم.خالی از لطف ندیدم که آنرا هم منتشر کنم ، گرچه این متن بیسوادی و جهل اینجانب را آشکار و هویئ=دا میکند ، اما خوب چاره ای نیست حقیقتی محض است و غیر قابل کتمان!!!!

همین جا به سهم خودم از سرکار خانم پیرایه یغمائی عذر خواهی می کنم

با درودها و شادباش های فروردینی:

به مناسبت نوروز ،غزلی به نام «ایآم شمایید» پیشکش شما عزیزان کردم که بعد از چند ساعتی، هم خودم دریافتم و هم دوستان خبر دادند که

بعضی ها آن را به مولانا جلال الدین منسوب کرده اند. این موضوع هم باعث خنده بود و هم حیرت / چرا که دیدم آنها مولانای بزرگ را همانقدر می

شناسند و همانفدر با او مهربان هستند که پیرایه یغمایی کوچک را !/ و دریافتم که آنها حتا یک غزل که نه - بلکه یک بیت هم از این شاعر بزرگ

نخوانده اند و اگر خوانده بودند هرگز این اشتباه آشکار را نمی کردند/ و راستی ... بر ما مردم سرزمین حافظ و سعدی و مولانا و خیام و شعر و ادب و

گل و بلبل ،چه رفته است که اینهمه بدون تفکر و تأمل شده ایم؟/ اینک دوباره غزل را می گذارم تا عزیزانی که به این موضوع برخورد می کنند ماجرا را

دانسته باشند:

نوروز بمانید که ایّام شمایید

آغاز شمایید و سرانجام شمایید

آن صبح نخستین بهاری که به شادی،

می آورد از چلچله پیغام، شمایید

آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار

آن گنبد گردننده ی آرام شمایید

خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،

خورشید شما ، عشق شما ، بام شمایید

نوروز کهنسال کجا غیر شما بود ؟

اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید

عشق از نفس گرم شما تازه کند جان

افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید

هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق،

هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید

امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست

در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید

گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است ،

در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید

ایّام به دیدار شمایند مبارک

نوروز بمانید که ایّام شمایید

پیرایه یغمایی