دل نوشته ای فقط برای مادرم...

امروز برای شما نوشتم :

مادر

برای شمائی   که خیلی وقت ها خستگی هایتان را ندیدم ،

نگاه مهربانتان را ندیدم ،،

برای شمائی که اینقدر هوایم را داشتید تا بفهمم تنها زنی که باید به او تکیه کنم شما هستید

تنها پادشاه قلبم شما هستید

و فقط تشما هستیدکه هروقت دستان مهربانت  را روی سرم میکشید

از روی  صداقت و عشق است.

مادر این روزها از چین کنار چشم هایت میترسم

از بزرگ شدن خودم و پیر شدن شمامیترسم

از اینکه موهایتان سفید شود میترسم...

آری میترسم

چون میخواهم تاابد در کنارم باشید ،

شاه خانم ها باشید

و کسی باشید که با نگاهتان دلم آرام بشود..

مادر پیر نشوید،

خسته نشوید

غمگین و دلشکسته نشوید

شاد بمانید ،

قشنگ من

فدات شوم ،

خسته نشوید...


       مـــــــادرم

  • برباد رفته

محدودیت

مهم ترین درسی که از روزگار آموختم این بود:

اگر می خواهی چیزی را نابود کنی،

اگر می خواهی صدمه و آسیبی به چیزی برسانی،

کافی است آن را محدود کنی،

کافی است آن را محصور کنی.

آن وقت می بینی که خود به خود خشک می شود،

پژمرده می شود و می میرد...

  • برباد رفته

سخن دختربچه پنج ساله

نشستم کنارش

دختر بچه ای پنج ساله

شیرین و زیبا حرف می زد

البته خیلی هم خجالتی بود

پرسیدم: عزیز چی گفتی الان؟

با چشمانش یک نگاه نرم و لطیف به من کرد

و خیلی زود نگاهش را ازمن دزدید

کمی با من من کردن و البته صدائی آرام کفت:

اذان صدای زنگ خداست!!!

وقتی اذان می گویند یعنی خدا به شما زنگ زده

باید گوشی را برداری و صحبت کنی!!!

مات و مبهوت ماندم از این سخن

تا امروز هیچوقت و هیچگاه از این زاویه به اذان و نماز نگاه نکرده بودم

حالا حرف های یک دختر بچه ای پاک ومعصوم ، مرا مات کرده بود

لذت بردم

  • برباد رفته

پرفسور سمیعی

محله ما یک رفتگر دارد،

صبح که با ماشین از درب خانه خارج می شوم سلامی گرم می کند 

من هم از ماشین پیاده می شوم و دستی محترمانه به او می دهم، حال و احوال را می پرسد و مشغول کارش می شود.

همسایه طبقه زیرین ما نیز دکتر جراح است،

گاهی اوقات که درون آسانسور می بینمش سلامی می کنم

و او فقط سرش را تکان می دهد و درب آسانسور باز نشده برای بیرون رفتن خیز می کند.

به شخصه اگر روزی برای زنده ماندن نیازمند این دکتر شوم،

جارو زدن سنگ قبرم به دست آن رفتگر، بشدت لذت بخش تر از طبابت آن دکتر برای ادامه حیاتم است...

تحصیلات مطلقا هیچ ربطی به شعور افراد ندارد!!

پروفسور_سمیعی

  • برباد رفته

نمی دانم از کیست ولی زیباست

با زندگی قهر نکن...

دنیا منت هیچکس را نمیکشد...

یکی رفت و

یکی موند و

یکی از غصه هاش خوند

یکی برد و 

یکی باخت و 

یکی با قسمتش ساخت...

یکی رنجید

""یکی بخشید""

یکی از آبروش ترسید

یکی بد شد،

یکی رد شد، 

یکی پابند مقصد شد

تو اما باش،

"""خدا اینجاست...!!"

  • برباد رفته

سخنی از کوروش

کوروش بزرگ چه زیبا گفت :

اگر در دل کسی جایی نداری ، فرش زیر پایش هم نباش....

جایی که بودن و نبودنت هیچ فرقی نداره، نبودنت رو انتخاب کن اینگونه به خودت احترام گذاشتی ...

محبوب همه باش ، معشوق یکی

مهرت را به همه هدیه کن ، عشقت را به یکی

با هر رفتنی اشک نریز و با هر آمدنی لبخند نزن

شاید آنکه رفته بازگردد و آنکه آمده برود

آنقدر محکم و مقتدر باش که با این‌محبت ها و مهر ها زمین‌گیر نشوی ...

لازم است گاهی در زندگی ، بعضی ادمهارو کم کنی تا خودتو پیدا کنی ...

بعضی ادمارو باید دوست داشت

اما بعضی از آدمارو فقط باید داشت

  • برباد رفته

کمی درباره فضای مجازی

ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﺭ ﻓﻀﺎی ﻣﺠﺎﺯی ﻭ ﭘﺎﮎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ  ﺗﻘﻮﺍی ﺩﻭ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ...

ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ، ﮔﺎهی ﺑﺎ ﮔﻨﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩی ﯾﮏ ﻻﯾﮏ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ ...

ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻧﺮﻭﺩ ، ﻓﻀﺎی ﻣﺠﺎﺯی ﻫﻢ

" ﻣﺤﻀﺮ ﺧﺪﺍﺳﺖ ..."

ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺣﺴﺎﺏ ، ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ می ﺁﯾﻨﺪ ﮔﻮﺍهی ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﺑﺮ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ...

ﻧﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ ... 

ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ یﻏﻔﻠﺖ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺧــــــــــﺪﺍ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺲ !... 

ﮔﺎهی ﺭﻭی ﻣﺎﻧﯿﺘﻮﺭ ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﯿﻢ :

" ﻭﺭﻭﺩ ﺷـــــﯿﻄﺎﻥ ﻣﻤﻨﻮﻉ "

ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺩﺳتی ﮐﻪ ﮐﻠﯿﮏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ،

ﭼﺸمی ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ،

ﻭ ﮔﻮشی ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻨﻮﺩ ﺑﺎﺷﯿﻢ ...

ﻭ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﯿﻢ

ﮐﻪ ﺧــــــــــﺪﺍ ...

" ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﻧــــــــــﻼﻳﻦ ﺍﺳﺖ "

  • برباد رفته

انتشار مجدد متن (((مدادپاک کن)))

اگر نمی توانی مدادی باشی

که خوشبختی یک نفر را بنویسی

پس حداقل سعی کن پاک کنی

باشی که غم کسی را پاک کنی !

زندگی هنر نقاشی بدون پاک کن است .

پس طوری زندگی کن که حسرت داشتن پاک کن را نخوری !

در مقابل سختی ها همچون جزیره اى باش که دریا هم با تمام عظمت و قدرت نمى تواند سر او را زیر آب کند!

آدم های بزرگ قامتشان بلندتر نیست

خانه شان بزرگ تر نیست

ثروتشان بیشتر نیست

آنها قلبی وسیع و نگاهی مرتفع دارند.

دوستان عزیز بر من ببخشید چون می دانم که این پست تکراریست

اما خودم بیش از اندازه از این متن لذت می برم

لذا عذم را پذیرا باشید

  • برباد رفته

شعر:ازهمه رنجیده ام

رک بگویم... از همه رنجیده ام!
از غریب و آشنا ترسیده ام

با مرام و معرفت بیگانه اند
من به هر ساز ی که شد رقصیده ام

در زمستانِِ سکوتم بارها...
با نگاه سردتان لرزیده ام

رد پای مهربانی نیست...نیست
من تمام کوچه را گردیده ام

سالها از بس که خوش بین بوده ام...
هر کلاغی را کبوتر دیده ام

وزن احساس شما را بارها...
با ترازوی خودم سنجیده ام

بی خیال سردی آغوشها...
من به آغوش خودم چسبیده ام

من شما را بارها و بارها...
لا به لای هر دعا بخشیده ام

مقصد من نا کجای قصه هاست
از تمام جاده ها پرسیده ام

میروم باواژه ها سر میکنم
دامن از خاک شما بر چیده ام

من تمام گریه هایم را شبی...
لا به لای واژه ها خندیده ام

***********
فریدون مشیری

  • برباد رفته

خانه یعنی کجا؟

ﻣﻴﺪانید ﺧاﻧﻪ ﻛﺠﺎﺳﺖ؟

خانه آﻧﺠﺎﻳﻰ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻳک ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻰ ﺻﺪ ﻣﺘﺮﻯ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﻛﻠﻰ ﺍﻣﻜﺎﻧﺎﺕ ﺩﻳﮕرﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ

خانه ﻳﻌﻨﻰ «ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﺩﺭک ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ»

خانه ﻳﻌﻨﻰ «ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺍﻣﻨﻴﺖ»

خانهﻳﻌﻨﻰ «ﻳک ﺍﺳﺘﻜﺎﻥ ﭼﺎﻯ ﮔﺮﻡ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻛﺴﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸاﻥ ﺩﺍﺭید»

خانه ﻳﻌﻨﻰ «ﻓﻀﺎﻳﻰ ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺧﺸﻢ،ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺩﻭﺩ و ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺮﺱ»

خانه ﻳﻌﻨﻰ «ﻭﻗﺘﻰ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻴﺸوید ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰنید ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ببینید»

 و مهم تر از همه

خانه یعنی «جایی که عزیزترین کسانت کنارت باشند»

ﻳک خاﻧﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﺘﺮﺍﮊﺵ ﺑﺎﻻ ﻧﻴﺴﺖ؛ ﻭﺳﻌﺖ ﻗﻠﺐ ﺁﺩم هایش ﺯﻳﺎﺩ است!!!

ﻫﻤﭽﻴﻦ خانه ﺍﯼ ﺭا ﺍبرای  ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺯو ‌کنیم..

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود