چیستی حکمت

حکمت چیست؟

حکمت نوعی دانائی نیست ،

فلسفه ھم نیست

و عرفان نظری ھم نیست

و کلمات قصار ھم نیست

واصولاً چیزی قابل اکتساب از دیگران نیست .

حکمت نوعی توانائی روح است و یک مقام معنوی میباشد

ھمانطور که قران می فرماید که :

آنگاه که موسی به کمال رسالت رسید از جانب خداوند حکمت و کتاب وفرقان یافت .

در روایت است که گروھی از دانشمندان به نزد پیامبر اسلام آمدند و دربارۀ حکمت دین اوسؤال کردند .

پیامبر فرمودند که : ما حامل حکمت برای مردم نیستیم بلکه حامل حکم خدا ھستیم و ھرکه این احکام را عمل کند به حکمت آن میرسد .

در واقع حکمت نوری است که حاصل عمل به حکم خداست

و حکیم مظھر حکم خدا می باشد

و لذا دارای نور شفاعت و معرفت و کرامت است و این نور را به قلوب مردمان می تاباند و چه بسا شفا می یابند .

این شفا حاصل القای نور دین است ھمانطور که قرآن شفاست .

به ھمین دلیل در روایتی از حضرت رسول آمده است که کل مؤمنان دارای شفاعت ھستند .

این شفاعت نوری از حکمت است .

کلام حکیمانه یکی از سطحی ترین بروز حکمت از وجود حکیم است

که الّبته دارای بلاغت و قدرت نفوذ خارق العاده ای می باشد و بر قلوب اثر می کند .

یعنی کلام حکیم دروجود مخاطبان بطرزی حیرت آور به فعل در می آید و این ھمان کرامت و شفاعت است

حکمت نور اعمال خالصانه از وجود مخلصین است

و لذا چیزی بنام فرمولھای حکیمانه وجود ندارد

و مقلدین حداکثر مبدّل به عطاران و رمالان و شیادان میشوند.

کلام و دست حکیم شفا بخش است به ھر بھانه ای .

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 115

  • برباد رفته

دعای صبحگاهان

ِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

به نام او که رحمان و رحیم است

به احسان  عادت و خُلقِ کریم است

دلتون پرازعشق به خدا

الهی به امید تو

سلام

روزتان  مبارک

از هم بگشـــــای دیده را با صلوات

با خنده بگـــــو شکر خدا را صلوات

برگی بزنی بار دگر دفتـرعمــــــر

صبح است و بگو محفل ما را صلوات
 
اَللّهم صلِّ علی َمحمد
وآل مُحَمَّدوَعجّّل  لولیک الفرج

پروردگارا ...

دراین صبحدم :

قرار دلهای بیقرار ما باش ...

فراوانی را در زندگی ما جاری کن ...

حضورمان را پرمعنا کن ..

وجودمان را لبریز آرامش کن ...

ثروتمان را فزونی بخش ...

قلبهایمان را سرشار از عشق کن ...

کلاممان را لبریز محبت کن ...

انسانیت مارا کامل کن ...

ایمان مارا زیاد گردان..

ما را بندگان شاکر قرار ده نه شاکی...

سد مشکلات را شکسته...

محبت ها رافزونی...

دلهای مارا پاک کن از هر چه نازیباست

الهی

تو را سپاس میگویم از اینکه دوباره خورشید مهرت از پشت پرده ى تاریکی و ظلمت طلوع کرد

و جلوه ی صبح را بر دنیای کائنات گستراند

امروز با درخشش خورشید اندکی دلهایمان را بزرگترکنیم

و ببخشیم انهایی را که به هردلیل دلمان راشکسته اند

شایدآنها لایق بخشش نباشنداما ما لایق رهایی هستیم

امروز دوست عزیزم حالا که بیدار شدید

مطمـئن باشید که خداوند شما را عاشقانه دوست دارد

چون هر روز صبح آفتاب را به شما هدیه می کند.

به یاد داشته باشید که پروردگار عالم با این که می تواند در هر جائی از دنیا باشد

قلــب تشما را انتخاب کرده

و تنها اوست که  هر وقت بخواهید چیزی بگوئید گوش می کند

خدایا...

دوستانی دارم بهترازگل

مهربانتر ازخورشید ...

مثل باران درفصل گرما

آرام بخش و با صفـا

آنها را در پناه آرام خود جای ده

امین

  • برباد رفته

محض اطلاح

ﺍﺯ ﺳﻪِ ﺗﺎ " ﺝ " ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺘﺮﺱ :

ﺟﻬﻞ ...

ﺟﻨﮓ ...

ﺟﻔﺎ ...

ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻪِ ﺗﺎ " ﻭ" ﺍﺭﺯﺵ ﻗﺎﺋﻞ ﺑﺎﺵ :

ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯼ ...

ﻭﺟﺪﺍﻥ ...

ﺗﻮِ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻋﺎﺷﻖِ ﺳﻪ ﺗﺎ " ﺹ" ﺑﺎﺵ :

ﺻﺪﺍﻗﺖ ...

ﺻﻠﺢ ...

ﺻﻔﺎ ...

ﺳﻪِ ﺗﺎ " ا" ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﻩ :

ﺍﻣﯿﺪ ...

ﺍﺻﺎﻟﺖ ...

ﺍﺩﺏ ...

ﺳﻪ ﺗﺎ " ﺵ" ﺗﻮِ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﺩﺍﺭﻩ :

ﺷﮑﺮﺧﺪﺍ ...

ﺷﺎﻧﺲ ...

ﺷﻬﺎﻣﺖ ...

ﺳﻪِ ﺗﺎ " ﺥ" ﺭﺍ هیچ ﻮﻗﺖ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻦ :

ﺧــــــــﺪﺍ ...

ﺧﻮﺑــﯽ ...

ﺧﻨــﺪﻩ ...

ﺁﺭﺯﻭﯼِ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ، ﺳﻪِ ﺗﺎ "ﺳﯿﻦ "

ﺳﻌﺎﺩﺕ ...

ﺳﻼﻣﺖ ...

ﺳﺮﺑﻠﻨﺪﯼ

  • برباد رفته

گران ترین تختخواب دنیا

گران قیمت ترین تختخواب جهان کدام است؟

بستر بیماری …!!!!!!

شما می توانید کسی را استخدام کنید که به جای شما اتومبیلتان را براند، یا برای شما پول در بیاورد.

اما نمی توانید کسی را استخدام کنید تا رنج بیماری را به جای شما تحمل کند.

مادیات را می توان به دست آورد. اما یک چیز هست که اگر از دست برود دیگر نمی توان آن را بدست آورد و آن سلامتی است.

پیری میگفت عمری من و سلامتی دنبال پول بودیم

ولی الان من و پول دنبال سلامتی هستیم

ابوعلی سینا همچنین میگوید؛

سلامتی تاجی است زرین بر سر انسانهای سالم که فقط افراد بیمار آن را می بینند ...

  • برباد رفته

مختصری از یغما گلروئی

عکس و بیوگراف یغما گلرویی شاعر و ماجرای همکاری با شاهین نجفی

یغما گلرویی متولد 6 مرداد 1354 در ارومیه، شاعر و ترانه سرا است

در بیمارستان مهر شهر ارومیه بدنیا آمده است،تحصیلات اش تا دیپلم بیشتر نیست، پدرش هوشنگ گلرویی و مادرش نسرین آقاخانی می باشد،تنها یک خواهر بزرگتر از خود بنام بلدا دارد و دوبار ازدواج کرده است

تهران و سیلی به ناظم

در یک سالگی‌ اش خانواده به تهران نقل مکان کرد و در خیابان گیشا ساکن شد .در دوران ابتدایی سیاهی جنگ و مرگِ دوستانِ هم کلاسش در بمباران را تجربه کرد، سال دوم دبیرستان بود که به خاطرِ درگیری فیزیکی باناظم دبیرستان که در مراسم صبحگاه به گوش او سیلی زده بود برای دو سال از تحصیل در مدارس روزانه محروم شد و به دبیرستانِ  شبانه رفت. در همان‌سال‌ ها به جرم دیوار نویسی برای چند روز بازداشت و به مدت شش ماه مجبور به خارج نشدن از تهران شد

شروع فعالیت

شعر رو تقریبا از هفده ساله گی شروع کردمادرش علاقه زیادی به ادبیات داشت، به همین دلیل از وقتی کودک بود با ادبیات و شعر آشنا شد و همین موضوع یکی از عواملی بود که وی رابرآورود به حوزه شعر و ترانه علاقه‌ مند کرد.

در اوایل دهه‌ هفتاد، با مرحوم غزاله علیزاده نویسنده معروف آن زمان آشنا شد و به سفارشِ او به دفترِ نشریه آدینه رفت و آمد پیدا کرد و توانست با نویسندگانی بزرگی دیدار کند. در پاییز سال 1373، برای بار نخست با احمدشاملو در دهکدی فردیس کرج دیدار کرد و آثار خود را برای او خواند. این دیدار و دیدارهای بعدی باعث مصمم شدنش به ادامه‌ دادنِ راهِ شعر شد.

شعر و کتاب

در اردیبهشت سال ۱۳۷۷ نخستین مجموعه شعرِ خود را با عنوان «گفتم : بمان ! نماند …» توسط مؤسسه فرهنگی هنری دارینوش منتشر کرد و بعداز آن حدود سی عنوان کتاب از او در زمینه‌ های شعر، ترانه، ترجمه، فیلم‌ نامه بازسرایی متون منتشر شده است

اولیین ترانه من در آهنگ ها

اولی امیر کریمی بود که تو آلبوم تا همیشه چهار تا از ترانه‌ های منو اجرا کرد و ضبط شد. اما اولین آلبومی که بیرون اومد کار ناصر عبداللهی بود. آلبوم دوستت دارم که ۲ ترانه از من توش بود

همکاری با سیاوش قمیشی

کتاب من یکی از دوستانم به نام علی نمکین برای ساووش قمیشی فرستاده بود و سیاوش شعر‌ها را انتخاب کرده بود و با من تماس گرفت و اینجوری شد که با سیاوش کار کردم

بازیگری و مقاله نویسی

در فیلم سینمایی هفت ترانه به کارگردانیِ بهمن زرین‌ پور در کنارِ ایرج راد، لعیا زنگنه،سحر جعفری جوزانی ، شروین نجفیان بازی کرده و همچنین درچند مستند مانندِ سفرنامه، شبِ شیدایی، خاطره‌های خط‌ خطی، ترانه در تبعید و یغما گلرویی : ترانه‌ سرا، حضور داشته است مقالاتش در نشریه‌ هایی مانندِ : فیلم و سینما، ترانه ماه، باور، گلستان ایران، عتماد، همشهری و چندین روزنامه مشهور و پر تیتراژ منتشر شده‌ اند

ازدواج اول و بیوگرافی همسر اول

یغما گلرویی اولین بار با آزاده خواجه نصیری ازدواج کرد.آزاده خواجه نصیری، متولد ۲۲ خرداد ۱۳۵۸، نقاش می باشد، تأثیر خانواده، به خصوص برادرش که موسیقی می خوانده است را در انتخاب نقاشی به عنوان راه تحصیل و حرفه آینده اش بسیار مؤثر می داند یغما و آزاده تو یه گالری نقاشی توی فرهنگسرای ابن سینا در شهرک غرب با یکدیگر آشنا شدند و در نهایت ازدواج کردند اما این دوتا بع داز مدتی درسکوت خبری از هم طلاق گرفتند

ازدواج دوم و بیوگرافی همسر دوم

یغما گلرویی برای بار دوم با آتنا حبیبی ازدواج کردآتنا حبیبی متولد 14 خرداد 1366 در مازندان است، می گوید دو تا خواهر بزرگتر از خودم دارم که عاشقانه دوسشون دارم و عاشقانه دوسم دارن.پدرم عکاس صنعتیِ و مادرم خانه دار است و الان فوق لیسانس معماری دارم

چرایی طلاق از همسر اول

همسر اول یغما گلرویی، آزاده خواجه نصیری در سالروز تولد همسر سابق اش در فیسبوک خود او را متهم به خیانت و رابطه غیر اخلاقی بادوست صمیمی اش کرد که بهانه جدایی این دو از بکدیگر شد

عکاسی

از بسیاری چهره‌ های فرهنگی مانندِ محمود دولت‌ آبادی، جواد مجابی، مسعود کیمیایی، سیمین بهبهانی، سید علی‌ صالحی، شیرین عبادی، ایرج جنتی‌ عطایی، محمد حقوقی، شمس لنگرودی و… عکاسی کرده است

همکاری با شاهین نجفی

در تاریخ ۱۰ اسفندماه ۱۳۹۰ چهارمین آلبوم شاهین نجفی با نام هیچ هیچ هیچ منتشر شد دو قطعه آن یکی رانندگی در مستی و سگ هار، توسط یغما گلرویی سروده شده بود در پاییز ۱۳۹۲ شاهین نجفی آلبومی با نام ترامادول منتشر ساخت که قطعه‌ ای با نام پونز از یغما گلرویی در آن قرار داشت ترانه آلیس جزو آخرین سروده‌ گلرویی است که توسط شاهین نجفی در آلبوم  ص در سال 94 اجرا شده است

ممنوع الکاری

چندبار به همراه تعداد دیگری از ترانه‌ سرایان به اتهام کار با خوانندگان خارج از ایران بازداشت شده و در دوره‌ های مختلف در ایران ممنوع‌ الفعالیت بوده است

 

  • برباد رفته

همه ما خیانت کردیم

همه ما در قالب های متفاوت به اشخاص متفاوت خیانت کردیم

روزی که ظرف مادرمان را شکاندیم

و وقتی در جواب سوالش که پرسید :

چه کسی فلان ظرف را شکاند؟

با گفتن نمیدانم خودمان را از مهلکه نجات دادیم

خیانت کردیم

روزی که برگه های مهم پنهان شده بین روزنامه های پدرمان را گم کردیم

و بعد در جواب سوالش با گفتن:

چه برگه ای؟ندیدم! خودمان را نجات دادیم

خیانت کردیم

روزی که دبیر برای نخواندن درس علت را جویا شد

و ما فوت فلان فامیل را علت قرار دادیم

خیانت کردیم

و بعد ها روزی که دلباخته کسی شدیم

اما به بقیه هم نگاه معنی دار کردیم

و با کسی غیر او قول و قرار گذاشتیم و اورا امیدوار به بودنمان کردیم

خیانت کردیم

روزی که همسر کسی شدیم

و در دل با کسی غیر از همسرمان زندگی میکنیم

یا حتی در دنیای مجازی با او صحبت میکنیم خیانت کردیم

روزی که والد یک کودک شدیم

اما به دلیل بی علاقگی به زندگی مشترک با همسرمان خانه را پر از جنجال کردیم

خیانت کردیم

خیانت تنها به بودن در رخت خواب نیست

خیانت در قالب های متفاوت خود را نمایان میکند

و ما غافلیم

گاهی ما حتی به خودمان و احساساتمان هم خیانت میکنیم چه برسد به کسی دیگر...

زندگی کوتاه تر از آن است که با خیانت دفتر زندگیمان را سیاه و لکه دار کنیم

بیائید صادقانه زندگی کنیم.

  • برباد رفته

عشق مادر

در عالم کودکی به مادرم قول دادم که تا همیشه هیچ کس را بیشتر از او دوست نداشته باشم.

مادرم مرا بوسید و گفت :

نمی توانی عزیزم !

گفتم :

می توانم ، من تو را از پدرم و خواهر و برادرم بیشتر دوست دارم .!!!

مادر گفت :

یکی می آید که نمی توانی مرا بیشتر از او دوست داشته باشی .!!!!

نوجوان که شدم دوستی عزیز داشتم ،

ولی خوب که فکر می کردم مادرم را دوست داشتم .

معلمی داشتم که شیفته اش بودم ولی نه به اندازه مادرم !

بزرگتر که شدم عاشق شدم ، خیال کردم نمی توانم به قول کودکی ام عمل کنم .

ولی وقتی پیش خودم گفتم ؛

کدامیک را بیشتر دوست داری باز در ته دلم این مادر بود ، که انتخاب شد.

سالها گذشت و یکی آمد ، یکی که تمام جان من بود .

همانروز مادرم با شادمانی خندید و گفت دیدی نتوانستی !

من هرچه فکر کردم او را از مادرم و از تمام دنیا بیشتر می خواستم ،

او با آمدنش سلطان قلب من شده بود .

من نمی خواستم و نمی توانستم به قول دوران کودکیم عمل کنم .

آخر من خودم مادر شده بودم!!!!!!!!!!

  • برباد رفته

زندگیت را بخدا بسپار

بعضی ﭼﻚﻫﺎ ﺩﻭ ﺍﻣﻀﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪ؛

ﺗﺎ ﺍﻣﻀﺎﻱ ﺩﻭﻡ ﻧﺒﺎﺷﺪ نقد ﻧﻤﻲﺷﻮﻧﺪ،

ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺍﻣﻀﺎﯼ ﺩﻭﻡ،ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻫﻞ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﻢ ﺍﻣﻀﺎ ﻛﻨﻨﺪ،

ﻫﻴﭻ ﻓﺎﻳﺪﻩﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ!

ﺑﺎﻧﻚ ﻓﻘﻂ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻣﻀﺎ ﺭﺍ ﻣﻲﺷﻨﺎﺳﺪ...

ﺣﺎﻝ، ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﻴﻔﺘﺪ، ﻣﺜﻞ ﭼﻚ دﻭ ﺍﻣﻀﺎ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ!!

ﻳﻚ ﺍﻣﻀﺎﯼ ﺁﻥ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﻳﻚ ﺍﻣﻀﺎﯼ ﺩﻳﮕﺮﺵ ﺧﻮﺍﺳﺖ خدﺍﺳﺖ...

ﺗﺎ ﺍﻭ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻫﻴﭻ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ،پ

ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻫﻤﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ...

زندگیت را به خدا بسپار❤️

  • برباد رفته

آدم های اطرافتان را بنویسید

.
آدمهای زندگیتان را یکی یکی بنویسید...

حسادت میکند...خط بزنید

اضافه کاری دارد ...خط بزنید

بهت دروغ میگوید...خط بزنید

خوبی هایت به چشم هایش نمیاد ... خط بزنید

هر وقت تنها شد میاید سراغت... خط بزنید

پشت سرت حرف میزند...خط بزنید

هیچوقت تورا نمیفهمد...خط بزنید

از پشت خنجر میزند...خط بزنید

مکث نکنید فقط خط بزنید

از این نترس که تنها شوید

تنهایی شرف دارد به حضور این ادمها در زندگیتان

شروع کنید اضافی ها را خط خطی کنید...

  • برباد رفته

سالهاگذشت تا فهمیدم که................

سالها گذشت....
🔸فهمیدم همیشه اونی که میخوای نمیشه!
🔸فهمیدم هرکسی که باهاته الزاماً "دوستت" نیست!
🔸فهمیدم کسی که تو نگاه اول ازش بدت میاد یه روزی میشه صمیمی ترین دوستت و بلعکس!
🔸فهمیدم که بی تفاوتی بزرگ ترین انتقامه...
🔸تنفر یه نوع عشقه، دلخوری و ناراحتی از میزان اهمیته!
🔸غرور بزرگ ترین دشمنه،
🔸خدا بهترین دوسته و خانواده بزرگ ترین شانسه!
🔸سلامتی بالاترین ثروته...
🔸آسایش بهترین نعمته...!
🔸فهمیدم "رفتن" همیشه از روی نفرت نیست...
🔸هرکی زبونش نرمه دلش گرم نیست!
🔸هرکی اخلاقش تنده، جنسش سخت نیست!
🔸هرکی میخنده، بدون درد و غم نیست!
🔸ظاهر دلیلی بر باطن نیست...
🔸فهمیدم کسی موظف به اروم کردنت نیست...
🔸فهمیدم جنگ کردن با خیلیا اشتباهه محضه...
🔸فهمیدم خیلی موقع ها خواسته هات، حتی باگریه و التماس، انجام شدنی نیست...
🔸فهمیدم گاهی اوقات تو اوج شلوغی تنهاترینی!
🔸گاهی اوقات دلت تنگه اون آدمای دوست داشتنی سابق میشه...
🔸گاهی اوقات صمیمی ترین کست میشه غریبه ترین آدم!
🔸گاهی اوقات با همه وجودت کسیو دوس داریو اون نمیبینتت...
🔶فهمیدم گاهی اوقات
 باید رفت،
باید گذشت،
باید رد شد،
باید عوض شد..

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود