خدایا:
من همانی هستم که وقت و بی وقت مزاحمت میشوم!!!
اصلا هم مهم نیست کجا و کی!!!
البته بیشتر مواقع ، وقتی گیر می افتم و راه چاره ای به ذهنم خطور نمی کند!!
همانی که وقتی دلش می گیرد و بغش می ترکد ، می آید سراغت!!!
و با گریه فریاد می زند که چرا مرا آفریدی؟
چرا مرا نگه داشتی؟
برای چه؟
برای عذاب دادن؟
برای آنکه آئینه عبرت دیگران باشم؟
راستی نکند تو خدای ، گریه هستی؟!!!
من همانی هستم که همیشه دعاهای عجیب و غریب می کند!!
چشم هایم را می بندد و می گوید:
من این ها سرم نمی شود
باید دعاهایم مستجاب شود!!!!
همانی که خیلی وقت ، لج می کند
و بد و بیراه می گوید و خودش را به نفهمی و کوچه علی الچپ می زند!!!
و مثل بچه ها ، گناه می کند تا لجت را در بیاورد!!!
ناشکری می کند و سرکوفت می زند!!!
متلک می اندازد و وعده های برحقت را به سخره می گیرد!!
می گوید: خیلی خدائی و حرفهایت درست است!!!
من به بندگانت لطف کردم
کرم کردم
اما تو ، فقط ادعا می کنی!!!
پس کجاست لطف و کرم وخدائی تو؟!!!
گاهی هم خودش را برایت لوس می کند
راستش را بخواهی خودم می دانم ، تنها تکیه گاهم تو هستی
و بی تو هیچم
احساس پوچی می کنم وقتی با لجبازی از تو دور میشوم!!!
من همانی هستم که نمازهایش یکی در میان قضا میشود
و کلی روزه نگرفته دارد
همانی که دین را به قدر فهم خودش قبول دارد و تفسیر می کند!!!
همانی که خیلی وقت ها پشت سر مردم حرف می زند
غیبت می کند
تهمت می زند
گناه می کند
با چشم
با گوش
با دست
با پا
با زبان
نه ، اصلا کوتاهی نمی کند در معصیت!!
گاهی هم بد جنس میشود
و گاهی هم خودخواه
گاهی ظالم
و گاهی متکبر
یادت آمد!! من کی هستم!!
آری من همان انسان سر به هوائی هستم که فقط خودش را مستحق لطف می داند
خودش را برتر از همه می داند
و ادعا دارد که :اصلا جهان را برای او آفریده ای!!
آری من همانی هستم که همه طول و عرض زندگیم برای تو ، ثانیه هم نشده!!!
اما همین هم پر بوده از گناه پشت گناه پشت گناه!!!
حواست به من هست؟
من تنها هستم
تنها ترین تنها!!!
رهایم نکن ، حتی آنی و کمتر از آنی!!!
خدایا بینائی ده که در چاه نیفتم
دانائی ده که در راه نمانم
بنمای رهی که ره نماینده توئی
بگشای دری که در گشاینده توئی
من دست به هیچ دستگیری ندهم
کایشان همه فانی و پاینده توئی