۲۴۵ مطلب با موضوع «آرا و نظرات» ثبت شده است

چهره های گوناگون تن فروشی

فاحشه بودن فقط به تن فروشی نیست

میشود ذهن فاحشه ای داشته باشی!!

میشود نفس فاحشه ای داشته باشی

میشود گوش فاحشه ای داشته باشی

میشود چشمت فاحشه باشد

دستت فاحشه باشد

پایت فاحشه باشد

لازم است اخلاقیات را ندیده بگیری

از زمانی که انسانها مجبور شدند باهم و در کنار هم زندگی کنند

برای سرو سامان دادن به اموراتشان و ایجاد امنیت وآرامش ، مجبور شدند بعضی قواعد اخلاقی را بنیان بگذارند

اگر چه در این مورد هم جای بحث ، زیاد است

اما اگر در نظر داشته باشیم که اساس و بنیاد همه ادیان الهی و غیر الهی ، رعایت اخلاقیات بوده

آنوقت میشود درک کرد که بی اخلاقی یعنی فاحشگی

که یالطبع میتواند شامل همه اعضاء وتوابع انسان باشد

  • برباد رفته

ورزش صبحگاحی - قضاوت نمی کنم

مدتهاست که به دلیل ارتقای سطح سلامت کارکنان و به استناد مصوبه داخلی ، مقرر شده که هرروز صبح هفت و ربع لغایت هشت پرسنل ورزش کنند،برخی می روند پیاده روی ، عده ای تنیس بازی می کنند و عده ای هم به بهانه ورزش کردن ، سایر ورزشها از جمله ماشین سواری ، چرت زدن پشت فرمان ، کار نکردن پشت میز و..... را انجام میدهند.

البته بماند که با نداشتن فضای ادارای مناسب و برای راه انداختن ورزش تنیس مجبور شدیم بخشی از پارکینگ و انبار را به میز تنیس اختصاص دهیم .تا کارکنانمان سالم بمانند.

اینکه آن بلوغ و شعوری که باید باشد و نیست ، مسئله مهمی است که دیده نشده است!

کارمند صبح می آید و ورودش را می زند و میرود تا سرویس بچه مدرسه ایش را انجام دهد ، به بهانه ورزش کردن

کارمند صبح می آید و ورودش را می زند و میرود تا کارهای بانکیش را انجام دهد و میگوید رفته بودم پیاده روی!!

کارمند صبح می آید و ورودش را می زند و میرود پشت فرمان ماشینش می خوابد ،به بهانه ورزش کردن

و صدها مورد دیگر.

از نظر من مسئولیت قانونی ، عرفی و شرعی همه موارد بالا  بر عهده کسانی است که این مورد را تصویب کرده اند

کارمند اگر دنبال سلامتیش هست، با هزینه ورزشی که می دهند، عصر برود بهترین باشگاه ، تمرین کند

کارمند اگر دنبال سلامتیش هست،صبح نیم ساعت زودتر بیاید تا با ورزش در ساعات غیر اداری به سلامتیش کمک کند

کارمند اگر دنبال سلامتیش هست،روزهای تعطیل هم باید ورزش کند

به نظر من حق ندارند به این بهانه و به دلیل اینکه خودشان وقت ندارند(صبح یا عصر) ساعتها از وقت اداری را بدزدند

مردم بیچاره ساعت ها باید  منتظر بمانند تا فلان کارمند از ورزش بیاید تا کارشان را انجام دهد

تازه بعد از ورزش ، بدن عرق کرده باید خنک شود

بعد باید چائی بخورند تا گلوئی تر کنند

بعد هم که نوبت صبحانه هست

با این تفاسیر الان ساعت نه است

بعد چند تا تلفن به دوست و آشنا و رفیق و بازاری

بعد آماده شوند تا مایحتاج منزلشان را بخرند

بعد برای نماز جماعت آماده میشوند

خدا را شکر به همراه نماز جماعت ، روزانه قرآن هم میخوانند

تا برگردند ساعت سیزده هست

حالا باید آماده شوند تا لوازم وموادی که خریده اند را ببرند داخل ماشین

آخر حالا وقت رفتن به منزل است

این برداشت وتفسیر غلطی است از ورزش صبحگاهی

برای جماعتی که بلوغ ندارند

البته این نظر من است

امیدوارم اشتباه کنم!!

  • برباد رفته

بهانه ای برای نوشتن

همیشه نوشتن بهانه میخواهد

گاهی باید دلت گرفته باشد

گاهی باید فریادی داشته باشی

گاهی باید امیدی زنده باشد

گاه ناامیدانه ، پر و بال می زنی ، که شاید

و گاه اصلا نباید چیزی باشد

دلیلی داشته باشی

فط لازم است دستت را به قلم بزنی

خودش میشود آنچه باید بشود

زندگی ، قمار ناجوری است

عمرت را میدهی  تا خوش باشی ، لذت ببری

جانت را می دهی تا مسیر را طی کنی

و چقدر ناجور است اگر آخر کار بازنده هم باشی

  • برباد رفته

نقش زر و زور در تاریخ

تاریخ را که نگاه کنی ، چرخه و سیکلی را می بینی ، که حتی اگر خوشحال نشوی ، تکرار میشود

در همه دوره های تاریخی و همه تمدنها و از زمانیکه انسانها مجبور شدند باهم باشند

مجبور شدند همدیگر را تحمل کنند

مجبور شدند با هم کنار بیایند

برتری با کسانی بوده که زر داشتند ،حالا اینکه از کجا آورده اند اصلا مهم نیست

در سطح کلان ، همه ابرقدرتهای فعلی دنیا ، شامل آمریکا، انگلیس،فرانسه،آلمان ، هلند،روسیه و....

در عصر چپاول، هرکاری کردند تا ثروت  بیندوزند ، چرا که بی زر ، قدرتی هم نبود

پس روسیه با تزار مخوف ف سیبری را جلونگاه سلطه طلبی خودش کرد

اسپانیا ، آمریکای جنوبی را پس از اکتشاف اشتباهی کریستوف کلمپ ، به تاراج برد

هلند آسیای جنوب شرقی را به یغما برد

و الباقی هرچه توانستند ، کردند

و حالا همه مدعیان دموکراس و حقوق بشرند

در سیکل تاریخی ، ابتدا بدنبال زر رفتند و سپس با زرشان زور را بدست آوردند

و بعد بواسطه زر و زورشان ، هرچه خواستند بیداد کردند

  • برباد رفته

نوشتن با دستان دل

از کودکی بدخط بودم

زمانی هم که مدرسه می رفتم همیشه بخاطر خط زشتم، توبیخ و تنبیه می شدم

همیشه کلمات را با عجله می نوشتم و عجول بودم در نگارش!!!

حالا که کمی سن وسالی ازمن گذشته  و کمی دقت کردم :

دیدم که واقعا خطم زشت است

حال و حوصله ای برای تمرین خوشنویسی وجود ندارد

اما دقت که می کنم می بینم دستان من از من فرمان نمی گیرند

آنها در زیر فشار کلمات و جملاتی که در ذهنم نقش می بندند، خم میشوند

و برای رهائی از این فشار به سرعت می نویسند

بی آنکه به زیبائی و خوانا بودن کلمات و جملات ، بیندیشند

دستان من از دلم دستور می گیرند

دلی که سرشار از ناگفته ها و تعارضات است

دوگانگی هائی که درک نمی کنم

مسائلی که نمی فهمم

پس فقط می نویسم

بی انکه بدانم چه خواهد شد

دستان من با دلم می نویسند

بی تفکر

  • برباد رفته

سیگار

افتخاری نیست اینکه بگویم من سیگار می کشم

ولی متاسفانه چند سالیست که با سیگار حال میکنم!!!

به نظرم زشت ترین ، بدترین و بی فایده ترین عادت دنیا ، همین سیگار کشیدن است!!!

این روزها آنقدر بر روی اعصاب من هستند ، که  نگو ونپرس

می پرسند که چرا من سیگار می کشم؟!!!

خوب !! من هم یکی مثل بقیه!1

چرا باید روی من این قدر حساسیت باشد!!

می گویند از من انتظار نداشتند!!

می گویند سیگار کشیدن من ، همه را از تحصیل کرده ها ، بیزار کرده!!!

نظرشان را  درباره  کسانیکه مدرک دانشگاهی دارند ، عوض کرده است!!

می گویند پشت سرم حرف های زیادی می زنند!!

اینکه چون سیگاری است پس حتما معتاد هم هست!!

جالب شده این ماجرای سیگار کشیدن من!!

سریال ادامه دارد...........

  • برباد رفته

غم نامه من

انگارهمین دیروز بود که در کوچه پس کوچه های خاکی روستا؛هراسان میدویم

پراز وحشت پسربچه ای رویا پرداز

که قدری هم بچه ننه بود و لوس

همیشه میدانستم بادیگران فرق دارم

نه در سمت پیشرفت و نبوغ

بلکه درسمت حقارت و کم روئی

همواره بر پشتم سوار شدند ودر نهایت من متهم بودم

  • برباد رفته

درباره فیلم یتیم خانه ایران(هلوکاست ایران)

فرصتی دست داد تا بتوانم فیلم (((یتیم خانه ایران ))) به کارگردانی آقای ابوالقاسم طالبی و تهیه کنندگی محمدرضا تخت کشیان را ببینم

فیلمی پر از درد

پر از غصه

پر از ماتم

نه ، نه فکر نکنید فیلم چنین است

وقتی می بینی چگونه سرنوشت ملت مظلوم ایران پشت دره های بسته و در قبال بده بستن های آدم هائی منفعت طلب رقم میخورد

غم وغصه تمام وجودت را پر می کند

دردت می گیرد

بغض می کنی

اینکه 4 و یا 9 میلیون هم وطن من ، نه ، بلکه انسان بخاطر منافع یک عده ای جان می بازند، اندوهناک است

می بینی چگونه مردم از گرسنگی می میرند

از وبا می میرند

این واقعه را من نشنیده بودم

ولی ظاهرا در زمان حال جمعی به آن هلوکاست ایران می گویند

و پشت پرده بده و بستان می شود

فط بخاطر مشتی پول

بی کفایتی و بی لیاقتی حاکمان ایران و سیاست بازی دولتی سلطه طلب ، کرور کرور مردم را به کام مرگ می برد

بغض کردم

گریه کردم

نالیدم

و اشک ریختم

بیچاره مردم من

بیچاره ایران من!!!!!

  • برباد رفته

جادوی کلمه

من باور دارم که کلمات جادو می کنند

کلمات پر از رندگی ، مرگ ، شادی ، غم و..... هستند

کلمه خود زندگی می کند

عمر کلمه به اندازه خلقت انسان است

کلمه بار دارد

کلمه حال دارد

کلمه زیباست

حتی اگر فرد نالایقی آنرا بکار ببرد

کلمه !!!!

رابط ما آنسانهاست

گرچه تعابیر هرکداممان از کلمات متغیر است

اما کلمه کلمه است

کلمه حساس است همچون گل سرخ

گاهی باید پرفشار باشد

و گاهی نرم ولطیف

جادوی کلمات را حس کردید

ساده و بی آلایش

گرچه گاهی هم پر طمطراق و پر افاده میشوند

اما آنها بی گناهند

مقصر کسانی هستند که اصلا شاید معنای واقعی کلمه را درک نکنند

ولی کلمات زیبا و زیادی را بکار می برند

بیائید از امروز در حق کلمه ظلم نکنیم

لااقل این یکی طلب کارمان نشود!!!

  • برباد رفته

چرا وبلاگ می نویسم؟

وقتی تصمیم گرفتم ،وبلاگ نویسی کنم ، هدفم نوشتن بود و نه چیز دیگری

اما ظاهرا از مسیر مورد نظرم فاصله گرفته ام و دلیل آنرا هم میشوددر عدم تمایل خودم به نوشن مطلب مشاهده کرد

من خواستم تا این وبلاگ به نوعی دفتر خاطراتم باشد

بنویسم برای خودم

برای همه آنچه دل مشغولی های من است

همه آنچه همچون بغضی گلویم را می فشارد

و اینکه چرا وبلاگ؟

خوب متاسفانه من از آن دسته  آدم هائی هستم که همیشه بساط لب تاپ و اینترنتم به راه هست

پس وبلاگ هم همیشه در دسترس من هست

هم اینکه خاصیت خصوصی بودن که نه

اما خاصیت ناشناس بودن را داشت!!!

ولی جریان به صورت دیگری پیش رفت

شاید روزهای اول از تعداد بازدید کنندگان و جامعه آماری آن متعجب شدم

اما آنچه افناد خیلی باب میل من نبوده و نیست

شاید مسیرم را عوض کنم

شاید

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود