۱۴ مطلب با موضوع «خلاصه یا درباره یک کتاب» ثبت شده است

قطعه ای از کتاب ژان کریستف نوشته رومن رولان

قطعه‌ای از کتاب:

این همه احتیاط در روابط با دیگران، علتهای زیادی دارد.

افراط در عیب جویی و نقد دیگران، از این علت هاست که اختلافات را روشن تر می بینند و به هراس می افتند.

اعتقاد افراطی به معنویات نیز مانع نزدیک شدن افراد به یکدیگر میشود.

و از سوی دیگر

آن احساس خاصی که آدمی را به دوست داشتن و محبت کردن به دیگران وادار می کند کمیاب است.

و البته زندگی سخت وتوانفرسا  نیز همه را از همدیگر دور میسازد و بعد از ساعتها کار و زحمت روزانه،

دیگر کسی حوصله و فرصت آن را ندارد که از دوستی با دیگران لذت ببرد.

از آن مهمتر عشق به آزادی است که در طی قرن ها رنج و پیکار بدست آمده است و آسان نباید از دست برود.

عده ای از افراد نیک نفس و پاک نیت نیز بودند که نه از روی غرور و خودخواهی،

بلکه به علت بزرگ منشی و عزت نفس،

از دیگران می بریدند

و کوشش ها و پیکارهای اجتماعی را کنار می گذاشتند

و دلایل زیادی برای این کار داشتند که بعضی درست و بعضی نادرست بود.

عده ای به علت حجب و حیا و افراط در فروتنی،

یا از جهت حال و وضعی که بدان عادت کرده بودند گوشه گیر می شدند

و عده ای نیز تصور می کردند که این گونه فعالیت ها و درگیری ها به اعتبار و وقار انسانی آنها لطمه می زند

و نمی خواستند چهره واقعی خود را به نمایش بگذارند و به اجتماع فرصت بدهند که در مورد آنها قضاوت بکنند

و این افراد را خودنما یا فرصت طلب بنامند.

در این میان بعضی از زنان نیکوکار و مردان مبارز از فعالیت های سیاسی و اجتماعی دست بر میداشتند.

زیرا می‌دیدند پاره ای از زنان و مردان نادرست بی وجدان،

در این گونه کارها پیشقدم شده اند

و نمی خواستند که دیگران آنها را در ردیف چنین افرادی بگذارند

و همه از روبرو شدن با خطر  و دسته و پنجه نرم کردن با زشتی ها و پلیدی ها واهمه داشتند.

و به هر حال این انسانهای باهوش و با استعداد حاضر نبودند آسودگی خاطرشان را از دست بدهند.

*******************

بخشی از کتاب :ژان کریستف
نوشته:رومن رولان

  • برباد رفته

خلاصه ای از کتاب جهان در تسخیر اهریمن نوشته کارل سیگن

‍قطعه ای از کتاب  
شبه‌علم با اشتباه علمی تفاوت دارد. علم، با خطا کردن و برچیدن یکایک آن‌ها شکوفا می‌شود. در همه‎ی دوره‌ها استنتاج‌های نادرست، ما را مجذوب خود می‌کند، اما این نتیجه‎گیری به‌صورت آزمایشی توجه ما را به خود جلب می‌کند. فرضیه‌ها به‌گونه‎ای طرح‎ریزی شدند که توانایی رد آن‌ها وجود دارد. مجموعه‎ای از فرضیه‌های جایگزین ارایه و با آزمایش و مشاهده سنجیده می‌شوند. علم تجربی در تاریکی گمراه‎کننده، لنگ‎لنگان در پی درک بهتر [جهان] است. البته هر زمان که یک فرضیه‌ی علمی رد می‌شد، احساسات حاکی از تعلق خاطر نیز جریحه‎دار می‌شدند. اما چنین رد و ابطال‎هایی، برای هر گونه تحقیقات علمی حیاتی به شمار می‌روند.شبه‌علم در جبهه‌ی مقابل آن است. فرضیه‌هایش اغلب بسیار دقیق طرح‎ریزی شده‌اند. بنابراین، در برابر هر آزمایشی که چشم‌اندازی از باطل بودن آن‌ها را ابراز کند، شکست‌ناپذیرند، آن‌ها حتی در اصول هم غیرقابل انکار هستند. دست‎اندرکاران این حیطه بسیار تدافعی و محتاط هستند. درمقابل بررسی‌های موشکافانه، موضع‎گیری می‌کنند. هر زمان که فرضیه‌های شبه‌علم در جذب دانشمندان با شکست مواجه شدند، نظریه‌های توطیه را برای عقب‎راندن [دانشمندان] ارایه دادند.

خلاصه ای از کتاب:

جهان در تسخیر اهریمن

نوشته:

کارل سیگن

  • برباد رفته

کمی از کتاب تاثیرعلم دراجتماع

کتاب "تاثیر علم بر اجتماع" یکی از آثار فلسفی و علمی و اجتماعی برتراند راسل بشمار می‌رود که آنرا در هشتادمین سال زندگی خود منتشر کرده است.
وی در این کتاب علم را محور زندگی انسان قرار داده و استفاده صحیح از تکنیک را یگانه وسیله بهبود وضع بشر می‌داند. با فرو ریخگی فرهنگی و تمدنی که معلول ترس و ناامیدی و یأس است مبارزه می‌کند و روح امید و شهامت و محبت و خوشبینی را در افراد تقویت می‌نماید. در اصلاحات اجتماعی علاوه بر مسئله تعلیم و تربیت، تقسیم اراضی، تعدیل سرمایه‌ها، نظارت بر موالید، آزادی، صنعتی نمودن کشور و مکانیزه کردن کشاورزی را لازم می‌داند و در عین حال تمام این عوامل را برای رفاه حال جامعه ضروری و غیرقابل اجتناب می‌شمارد و تصریح می‌کند که با رعایت این اصول همان آسایش و رفاهیتی که در کشورهای مترقی جهان وجود دارد نصیب ما نیز خواهد شد و صلح عمومی در پناه آن تأمین می‌گردد.
او می‌گوید : با اینکه در طول سه قرن گذشته علم قدرت انقلابی خود را به عنوان یک نیروی باور نکردنی تثبیت نموده کار علم در تطور زندگی بشر در مراحل ابتدایی است و بطور اختصار اثرات مختلفی را که علم در زندگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی انسان داشته است مورد بحث قرار می‌دهد.

نویسنده:

 برتراندراسل

  • برباد رفته

کمی درباره پیشینه حاجی فیروز

حاجی فیروز دلقک ملی یا قهرمان ملی؟؟  

در 15 آبان ماه سال 23 شمسی ، عمر ، خلیفه دوم عرب و عامل کشتار هزاران ایرانی بدست یک برده ایرانی به نام فیروز نهاوندی ملقب به ابو لولو به قتل رسید و باعث شادی فراوان ایرانیان شد!.و با توجه به اینکه در آن دوران چندین ماه وقت لازم بوده تا خبرها بوسیله کاروانها و مسافران از مدینهبه ایران برسد خبر قتل عمربه دست فیروز حتما در اواخر زمستان به ایران رسیده و همه جا پخش شده و باعث شادی زیاد مردم در آستانه نوروزسال 24 شمسی شده است.آن هم بعد از هشت سال تمام ظلم و ستم و بیداد و جنایت اعراب در ایران!(شکست بزرگ قادسیه که آغاز ورود اعراب  به ایران بود در سال 15 شمسی یعنی هشت سال قبل رخ داده بود!)

اما یک مشکل بزرگ بر سر راه شادی ملی مردم ایران وجود داشت! اگر مردم آشکارا از مرگ عمر ،شادی می کردند قطعا توسط حکام عرب کشته میشدند . پس مجبور بودند که شادی خود را به نوعی پنهان کنند! لذا از ترکیب شدن شادی مردم از قتل عمر به دست فیروز و نیاز به پنهان کردن این شادی شخصیت جالب حاجی فیروز بدست ایرانیان ساخته میشود!  از یک طرف اسم حاجی فیروز به آشکارا نشان دهنده فیروز نهاوندی در عربستان است(چون مردم هرکس را که به عربستان میرفت حاجی می گفتند) 

رنگ قرمز جامه و رنگ سیاه چهره حاجی فیروز نشان دهنده جنگ و مبارزه است.در ایران قدیم رنگ قرمز و سیاه نشان دهنده جنگ و مبارزه بوده است دقت کنید به دو تن از بزرگترین سرداران ایرانی بابک خرمدین که رهبر سرخ جامگان بود و ابومسلم خراسانی که رهبر سیاه جامگان بود! (در ایران قدیم رنگ مرگ و عزا داری سیاه نبوده بلکه مانند هندیها سفید بوده است!) رقص حاجی فیروز نشاندهنده شادی و سرور مردم از مرگ عمر است! و حتی شعر معروفی هم که حاجی فیروز میخواند (ارباب خودم بز بز قندی ارباب خودم چرا نمی خندی) در اصل مسخره کردن اربابهای عرب آن زمان و مخصوصا بزرگترین عربها یعنی عمر است!بز بز قندی اشاره آشکار به چهره عربهاست که طبق سنت ریش دراز می کردند و سبیل می تراشیدند و شبیه بز می شدند که ریش دارد و سبیل ندارد!!! از طرف دیگر فیروز زده و بزرگترین ارباب عربها یعنی عمر را کشته و به طور مسخره کردن به ارباب خود یعنی عمر می گوید حالا پس چرا نمی خندی؟؟ و صد البته که وقتی عربهای حاکم به حاجی فیروز نگاه می کردند متوجه داستان پشت پرده حاجی فیروز نمیشدند و ایرانیان با خیال راحت در جلوی چشم عربها مرگ خلیفه شان عمر را جشن می گرفتند ومیرقصیدند به ریش عربها و عمرشان می خندیدند! ازمحبوبیت زیاد شخصیت حاجی فیروز در تمام نقاط ایران که تا امروز هم بجا مانده است روشن میشود که فیروز نهاوندی به خاطر قتل عمر در زمان خودش چه محبوبیت عظیمی در بین ایرانیان داشته است و چقدر دل ایرانیان را شاد کرده است!

*****************

برگرفته از کتاب " دو قرن سکوت "

نوشته استاد عبدالحسین زرین کوب

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود