۲۴۶ مطلب با موضوع «متن های کوتاه» ثبت شده است

متن:چینی نازک تنهائی من

آری سهراب تو درست میگویی!!

آسمان مال من است...پنجره،عشق،زمین،دوست،هوا،مال من است!

اما سهراب تو قضاوت کن...

بر دل سنگ زمین جای من است؟

من نمیدانم چرا این مردم، دانه های دلشان پیدا نیست...

توکجایی سهراب؟!آب را گل کردند!!

صبر کن ای سهراب،گفته بودی قایقی خواهم ساخت...

خواهم انداخت به اب،دورخواهم شد از این خاک غریب،

قایقت جا دارد؟؟؟

منم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم!!

مثل سهراب دگر جنس تنهایی من چینی نیست، که ترک بردارد...

مثل مرمر شده است...

چینی نازک تنهایی من...!!!

  • برباد رفته

متن:تو فقط یادم باش

پس ازآفرینش آدم خدا گفت به او: نازنینم آدم....
با تو رازی دارم !..
اندکی پیشتر آی ...

آدم آرام و نجیب ، اَمد پیش !!.

 زیر چشمی به خدا می نگریست ...!!!

محو لبخند غم آلود خدا .... دلش انگار گریست .

نازنینم آدم... ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید )...!!!!
یاد من باش ... که بس تنهایم !!!
بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!
به خدا گفت :
من به اندازه ی ....
من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ...
به اندازه عرش ...نه ....نه
من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!

آدم ،.. کوله اش را بر داشت

خسته و سخت قدم بر می داشت ....
راهی ظلمت پر شور زمین ....
زیر لبهای خدا باز شنید ،...
نازنینم آدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ...
نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !...
که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!

  • برباد رفته

متن:دورغ

چه دلپذیراست ...!!!

اینکه گناهانمان پیدا نیستند...

وگرنه مجبور بودیم

هر روز خودمان را پاک بشوییم

شاید هم می بایست زیر باران زندگی می کردیم

و باز دلپذیر و نیکوست اینکه دروغهایمان

شکل مان را دگرگون نمی کنند

چون در اینصورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی آوردیم

خدای رحیم ، تو را به خاطر این همه مهربانی ات سپاس.

"فدریکو گارسیا لورکا"

  • برباد رفته

کوله بارت را ببند،وقت رفتن است

کوله بارت را ببند

آماه شو تا برویم

اینجا جای ما نیست!!!!

کوبه های بی امان تبر بی فرهنگی

درخت ستبر انسانیت را می کوبد

تاب افتادن این درخت را ندارم

بیا تا ، راهی شویم تا در جائی دیگر کسانی را بیابیم

که همدرد ما هستند

کوله بارت راببند

وقت رفتن است

  • برباد رفته

گاهی از آن وقت ها

گاهی احساس می کنی با وجود همه چیز

هیچ چیز نداری!!!

گاهی میان آشناهای قدیمی نشسته ای

اما باز هم غریبه ای!!

بعضی وقت ها می دانی دلت پر است

اما جائی را سراغ ندار ی تا که غصه هایت را بازگو کنی!!

گاهی وقت ها حتی دیوار های اطاقت هم از دست تو خسته شده اند و دیگر طاقت شنیدن حرف های پر از اندوه تورا ندارند

آ ن وقت است که چشم هایت به یکباره هوای باریدن می کند!!

.

.

.

.

دیشب برای من از آن گاهی وقت ها بود !!!

  • برباد رفته

متنی درباره بی ارزشترین افتخارات

بی ارزشترین نوعِ افتخار


افتخار به داشتن ویژگی‌هایی است که خود


 انسان در داشتنشان هیچ نقشی ندارد


مثلِ چهره، قد، رنگ چشم، ملیت، ثروت خانوادگی و خیلی چیزهای دیگر.


از چیزایی که خودتان به دست آورده اید حرف بزنید..


مثل: انسانیت، مهربانی، گذشت، صداقت و..


آدمی را آدمیت لازم است


عود را گر بو نباشد هیزم است…

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود