قدیما

قدیما
بیسکویت هاهم با وفابودند
«مادر» !
https://telegram.me/Khateratekhaneyepedari
اما الآن
بیسکویت هاهم بی وفاشدن
«های بای»...!!
نیومده میره.......
 سلام خداحافظ
نمیدونم قد ما کوتاه بود یا قدیما برف بیشتر میومد!!
نمیدونم دل ما خوش بود یا قدیما بیشترخوش میگذشت!!
نمیدونم سلامتی بیشتر بود یا ما مریض نبودیم!!
نمیدونم ما بی نیاز بودیم یا توقع ها پایین بود!!
نمیدونم همه چی داشتیم یا چشم وهم چشمی نداشتیم!!
نمیدونم اون موقع ها حوصله داشتیم یا الان وقت نداریم!!
نمیدونم چی داشتیم چی نداشتیم

ولی روزای خوبی داشتیم ... ツ

  • برباد رفته

دو قرن سکوت (بدون سانسور) دکتر عبدالحسین زرین کوب

کتابی درباره سرگذشت ایران و خفقان و سکوت حاکم بر ایران در دو سدهٔ نخست پس از سلطهٔ اعراب اشاره دارد.آنچه در آن دو قرنی که از سقوط دولت ساسانی تا روی کار آمدن دودمان طاهریان (نخستین دودمان ایرانی پس از اسلام) بر ایران گذشت قیام‌های بزرگ در طی آن پدید آمده‌است و حوادث مهم و شگرف بی‌نظیری مانند جریانات ابومسلم و مقنع و بابک و مازیار و افشین در این روزگار به صحنه حوادث تاریخ ایران پای نهاده‌است. عقاید و افکار تازه مانند آیین شیعه و زیدیه و نهضت‌های مهم مانند نهضت شعوبیه و سیاه جامگان و سپید جامگان و سرخ جامگان در این روزگاران روی نموده‌ است
در مصاحبه‌ای که عطا آیتی دو سال قبل از مرگ زرین‌کوب با او داشت، زرین‌کوب در پاسخ به سؤالِ “کدام‌یک از آثار خودتان را بیشتر دوست دارید؟” کتاب “دو قرن سکوت” را نام برد.

این کتاب نفیس را بخوانید

  • برباد رفته

شاعرش را نمی شناسم،اما کمی تفکر

گرگها در این بیابان حکمرانی می کنند !
در میان گوسفندان روضه خوانی می کنند !
با لباسی از پَر طاووس و خویی چون غزال
گله را مجذوب رنگ و مهربانی می کنند !
گوسفندان دانش آموزند ،
گُرگان چون مدیر !
از میان گلّه با برخی تبانی می کنند !
از میان گوسفندان عده ای مبصر شدند !
تا کلاس بی معلم را نگهبانی کنند !

گلّه راضی ، گُرگها راضی، رفاقت برقرار !
مبصران در حد عالی پاسبانی می کنند !
گله می زایید و می زایید تا نسلی دگر !
در حریم خانه های گرگ دربانی کنند !
داد زد یکروز  یک بزغاله ای در این کلاس...
چون معلم نیست مبصرها سخنرانی کنند !
گفت آن بزغاله این شعر و غذای گرگ شد !
تا که گُرگان مبصران را شام مهمانی کنند !
گلّه از آنروز مجبور است از شب تا به صبح
از کتاب عبرت بزغاله روخوانی کنند !

وای اگر این گلّه روزی رم کند از یک خروش !
صد هزاران گرگ را در عید قربانی کنند ...!

  • برباد رفته

قطعه ای از کتاب داوود گوژ پشت

از کنار جوی آهسته می گذشت و گاهی با ته عصایش روی آب را می شکافت، افکار او شوریده و پریشان بود. دید سگ سفیدی با موهای بلند از صداى عصای او که به سنگ خورد، سرش را بلند کرد و به او نگاه کرد، مثل چیزی که ناخوش یا در شُرُف مرگ بود، نتوانست از جایش تکان بخورد و دوباره سرش افتاد به زمین. او به زحمت خم شد، در روشنائی مهتاب نگاه آن ها به هم تلاقی کرد، یک فکرهای غریبی برایش پیدا شد، حس کرد که این نخستین نگاه ساده و راست بود که او دیده، که هر دو آن ها بدبخت و مانند یک چیز نخاله، وازده و بی خود از جامعۀ آدم ها رانده شده بودند. می خواست پهلوی این سگ که بدبختی های خودش را به بیرون شهر کشانیده و از چشم مردم پنهان کرده بود بنشیند و او را در آغوش بکشد، سر او را به سینۀ پیش آمدۀ خودش بفشارد. اما این فکر برایش آمد که اگر کسی از این جا بگذرد و ببیند بیشتر او را ریشخند خواهند کرد

نویسنده»

صادق هدایت

  • برباد رفته

حاصل عمر گابریل گارسیامارکز (نویسنده بزرگ کلمبیایی) از زبان خودش:

در ۱۵ سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می‌دانند، و گاهی اوقات پدران هم.

در ۲۰ سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده‌ای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود.

در ۲۵ سالگی دانستم که یک نوزاد، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته، محروم می‌کند.

در ۳۰ سالگی پی بردم که قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن.

در ۳۵ سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد؛ بلکه چیزی است که خود می‌سازد.

در ۴۰ سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می‌دهیم دوست داشته باشیم.

در ۴۵ سالگی یاد گرفتم که ۱۰ درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می‌افتد و ۹۰ درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می‌دهند.

در ۵۰ سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بد ترین دشمن وی است.

در ۵۵ سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب.

در ۶۰ سالگی متوجه شدم که بدون عشق می‌توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید.

در ۶۵ سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز، باید بعد از خوردن آنچه لازم است، آنچه را نیز که میل دارد بخورد.

در ۷۰ سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیار داشتن کارت‌های خوب نیست؛ بلکه خوب بازی کردن با کارت‌های بد است.

در ۷۵ سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می‌کند نارس است، به رشد وکمال خود ادامه می‌دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است، دچار آفت می‌شود.

در ۸۰ سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است.

در ۸۵ سالگی دریافتم که همانا زندگی زیباست.

  • برباد رفته

عکسی زیبا

  • برباد رفته

کمی تفکر

مردم زیادی اعتقاد دارند که بعضی روزها نحس است وبعضی روزها خوش یمن است.
در واقع نوع باور واعتقاد آنهاست که روزی را خیر یا شر می کند..
روزها ،همان روزهای طبیعی است اما اندیشه ما باعث میشود که براساس نوع باورمان ما در آن روزها جاذب اتفاقاتی بشویم که برایمان خوشی یا ناخوشی را جذب کند..

این اندیشه ماست که خلق میکند وجذب می کند

  • برباد رفته

درباره علم اعداد و اسامی

تاثیر اسم در سرگذشت افراد

آیا تا به حال به این نکته توجه کردید که چرا برخی از افراد اطراف و آشنایان با کمی تلاش موفقیتهای بزرگی کسب میکنند و یا بالعکس افرادی را میشناسید که با وجود دوندگی و تلاش مستمر به نتیجه مطلوب نمی رسند؟

اگر میخواهید بدانید چگونه اسم ما بر روی سرنوشت ما تاثیر دارد میبایست این مطلب را مطالعه کنید.

مبحث علم نام شناسی یا علم اسامی که به آن علم الاسماء گفته میشود یکی از علوم فراموش شده ای است که بر مبنای علم اعداد و رابطه آن با حروف و کلمات و اسامی صحبت از تاثیرات مختلف در جای جای زندگی ما می کند.سالیان دور برای انتخاب نام و نامگذاری و انتخاب همسر و .. توسط علمای علم اسامی از آن استفاده می شد و اکنون زیر گرد وغبار زمانه غریب و فراموش شده مانده است.

 

علم اسامی علمی نیست که زائیده ی عقل و فکر بشر امروزی باشد .مبحثی که ادعای علمی بوده و نه مربوط به صحبتهای دانشمندان و محققان غربی است و نه نتیجه و برداشتی خلاف واقع از قوانین هستی است گر چه صحبتها ونظرات امثال فیثاغورس(ث) و برخی دانشمندان و محققان امروزی نظیر لینداگودمن موید این علم است.

فیثاغورس(ث)در حدود 2500 سال پیش نظریه ی اعداد کیهانی را مطرح کرد و گفت که هر اسمی دارای عددی است در تبادل با انرژیهای کیهانی اگر آن عدد با آن انرژیها در یک مدار ودر یک راستا باشد صاحب آن اسم انسان خوشبختی خواهد شد واگر در تضاد با انرژیهای کیهانی باشد وی مدام در رنج و بدبختی قرار خواهد گرفت.

علم اعداد واسامی دو علم پایه ایست که بر اساس قوانین دقیق و منظم هستی حکم می کنید و قطعا به نظم این عالم و وجود حساب و کتاب در این عالم اذعان دارید.اگر کمی در نظم و وجود قوانین ریاضی در این طبیعت سرشار از نظم تفحص و دقت کنید خواهید فهمید که هیچ چیز در این عالم بی حساب و کتاب نیست و همه چیز بر هم تاثیر گذار است و تمام این عالم بر پایه “عدد” بنا شده است.

شما دقت کرده اید که گاهی از یک خانواده یکی از افراد دست به هر کاری که میزند کارش رونق میگیرد؟
بقول خودمانی دست به سنگ میزند برایش طلا میبارد!
در عوض در همان خانواده فرد دیگر این طور نیست در صورتی که شخص سعی در درست انجام دادن کارها را دارد اما نمی شود.

(که در عوام میگوین طرف بد شانس است.)
چطور می شود هر دو شخص از یک خانواده ولی یکی خوش شانس و دیگری نه؟
آیا وقتی ما از مادر متولد می شویم خداوند برایمان تعیین میکنند یکی پولدار و ثروتمند و خوش شانس یا دکتر ویا خلاف کار ، گدا ،یا دزد باشیم؟

همه ما در زندگی با این مسئله روبرو شده و مشاهده کردیم که ،طرف قبل از ازدواج آه در بساط نداشته ولی وقتی ازدواج میکنه بطور کلی وضعش فرق میکنه یا برعکس این قضیه.

یا اینکه شخص پولداری را دیده اید که بسیار خسیس می باشد و حاضر نیست به کسی ذره ایی کمک و یاری کند ؟
یا برعکس آن شخص فقیری را که از نظر مالی خودش در تنگا قرار دارد ولی بسیار آدم دست و دل بازی است.
آیا تا بحال این جمله را شنیده اید که میگویند طرف گدا زاده است؟
آیا تا بحال با اشخاصی روبرو شده اید با این که وضع مالی خوبی را دارند ولی خیلی فقیرانه و بد زندگی میکنند؟ یا بلعکس این قضیه .

آیا تا بحال به این قضیه فکر کرده اید که اشکال از کجا میتواند باشد؟

دوستان شاید فکر کنید که این گفته ها خرافات باشد ولی با کمی تفکر وتحقیق میشود به این مسائل پی برد.

همان طور که جاذبه زمین وجود دارد به برای همه اجسام بطور یکسان عمل میکند و کاری ندارد که شما از جاذبه اطلاعی دارید یا خیر.
مثلا کودک خردسال شما از جاذبه هیچ گونه اطلاعی ندارد ولی آیا جاذبه در مورد او اعمال میشود یا خیر.

آیا شخصی شنا کردن بلد نباشد و اصلا از غرق شدن در آب هم اطلاعی نداشته باشد و خود را به دریا بزند به صرف اینکه از غرق شدن خبر ندارد دریا برای او تفاوتی قائل میشود؟

پس نتیجه میگیریم سازنده جهان هستی طبق قوانینی این دنیا را پایه گذاری کرده و این دنیا هم مثل خودرویی که برای حرکت کردن وبه ابزار متفاوتی نیاز دارد و از قوانین خاصی تبعیت می کند  .

همه دانشمندان دنیا به این نتیجه رسیده اند که دنیا بر اساس ریاضیات بنا نهاده شده است .مثل رایانه یا همین ابزاری که الان در دست شماست. اساس کارشان با اعداد میباشد.پس نتیجه میگیریم که همین اعداد در زندگی ما هم داخل شده و در آن تاثیر گذار میباشند.

درباره علم اسامی بیشتر بدانید:  

هر فرد بسته به نامی که با آن صدا زده میشود در یکی از چهار مدار اشرافی، عرفانی، کم درآمد و حادثه آفرین قرار میگیرد.
این دسته ها به زبان ساده ظرفی رو برای شما مشخص می کنند. بعنوان مثال فردی که در مدار حادثه آفرین قرار می گیرد
ظرفی سست و ترک خورده دارد و طبیعتا این ظرف گنجایش و توان مختصری دارد و گاها استفاده کننده از این ظرف
متحمل خسارت جانی و مالی میشود، دقیقا مثل این که شما بخواهید از یک لیوان شکسته آب بخورید…

از طرفی پس از ازدواج پیوند جدیدی در دنیای اسامی ایجاد میشود که رابطه تفاهم، سلامتی و گشایش مالی در این پیوند
قابل بررسیست موارد ذکر شده چیزی نیست که متعلق به دیروز و امروز باشد، این علم تاریخچه کهنی دارد به طور مثال
روزبه اصفهانی وقتی در جستجوی حقیقت به سرزمین حجاز، خدمت پیامبر اکرم ص رسید، پس از مسلمان شدن حضرت
محمد ص نام سلمان را بر ایشان نهادند و یا مادر امام زمان عج که نوه قیصر روم بودند پس از عقد نامشان به نرجس تغییر
یافت. از دانشمندان و حکمای ایرانی نیز میتوان به شیخ الرییس ابوعلی سینا و شیخ بهایی بزرگ اشاره کرد تا جایی که
مرحوم شیخ بهایی در کتاب سرالمستتر آشکارا به وجود این علم اشاره کرده و حتی بخش اندکی از این علم را نیز آموزش
داده است )البته در نسخه های موجود ناقص است( در دنیای امروز ناشناخته هایی وجود دارد که ناخواسته بر زندگی ما
تاثیرگذار است،هر چند ما آنها را نمی شناسیم و یا از وجود آنها بی اطلاعیم اگر شخصی نداند که جاذبه وجود دارد و از
بلندی خود را پرتاب کند، جاذبه به آگاهی ایشان اعتنا نمی کند و ایشان قطعا آسیب خواهد دید این اتفاق ساده قبل و بعد
کشف جاذبه رخ میداد. برخی از افراد چنین عنوان می کنند که این از عدالت خداوند بدور است که فردی با نامی در دسته
حادثه آفرین و دیگری با همان نام در دسته اشرافی قرار بگیرد اما این قوانین قبل از خلقت انسان وضع گردیده و این
شرایط برای همه یکسان است.گمان نکنم اگر کسی به بیماری خاصی مبتلا شود و دیگری نشود ارتباطی به عدالت خداوند
داشته باشد و یا تولد کسی در خانواده ای ثروتمند و دیگری در خانواده ای فقیر عدالت خدا را تحت الشعاع قرار دهد. امروز
شما به هر دلیلی از وجود این قانون آگاهی با شماست که به سادگی از کنار این علم تاثیر گذار عبور کنید و یا با تدبیر از این
علم استفاده نمایید امام حسین )ع( فرمودند: آن علمی که جدم خاتم النبیین صلى الله علیه وسلم بدان خوانده شده علم حروف است و
علم حروف در لام است و علم لام در الف است و علم الف در نقطه و علم نقطه در معرفت اصلیه و علم معرفت اصلیه در علم
ازل و علم ازل در مشیت و علم مشیت در علم غیب هویت است.کودک شما لایق نیکوترین نام است.انتخاب نام کامل و زیبا
برای فرزند دختر و پسر یکی از بحث های شیرین والدین است. خانواده ها عموما به زیبایی نام توجه می کنند ولی باید به
این نکته توجه داشت که هم آهنگی نام با نام والدین یا خواهر و برادر باید جزو آخرین ملاک های شما باشد.در انتخاب نام
ابتدا باید فرکانس و مداری که نام انتخابی شما در آن قرار دارد بررسی شود و پس از تحلیل کارشناسانه فرکانس از میان
لیست اسامیِ عالی، به انتخاب نام بپردازید. افراد زیادی از طریق علم حروف فرکانس نام فرزندشان را بررسی کرده و با عقل
و تدبیر انتخابشان را تغییر داده اند و اکنون خیر و برکتِ نام عالیِ فرزندشان زندگیشان را متحول نموده است.آیا می دانید با
انتخاب یک نام ، دوازده سرنوشت مختلف را برای فرزند خود رقم می زنید ؟!
یکی از حقوقی که فرزند بر گردن پدر و مادر دارد، انتخاب نام کامل و نیکوست. تا جایی که فرزند می تواند در قیامت
خانواده خود را مواخذه کند که چرا این نام را برای من انتخاب کرده اید. نامی را بر فرزند خویش بگذارید که او در دل ، تا
پایان زندگی شما را نفرین نکند.نام خوب برای فرزند را با آگاهی و پژوهش انتخاب کنید ، نه در خواب و رویا.بیچاره
فرزندانی که مادر و پدرشان، بدون هیچ پژوهشی ، نام آنها را از روی هنرپیشگان زمان خود را برگزیده اند. هم آوایی و هم
آهنگی بین نام فرزندان خوب است، اما این بهانه ای برای گزینش یک نام بد، برای فرزند تازه ما نیست. 

  • برباد رفته

شما دقت کرده اید

شما دقت کرده اید که گاهی از یک خانواده یکی از افراد دست به هر کاری که میزند کارش رونق میگیرد؟
بقول خودمانی دست به سنگ میزند برایش طلا میبارد!
در عوض در همان خانواده فرد دیگر این طور نیست در صورتی که شخص سعی در درست انجام دادن کارها را دارد اما نمی شود.

(که در عوام میگوین طرف بد شانس است.)
چطور می شود هر دو شخص از یک خانواده ولی یکی خوش شانس و دیگری نه؟
آیا وقتی ما از مادر متولد می شویم خداوند برایمان تعیین میکنند یکی پولدار و ثروتمند و خوش شانس یا دکتر ویا خلاف کار ، گدا ،یا دزد باشیم؟

همه ما در زندگی با این مسئله روبرو شده و مشاهده کردیم که ،طرف قبل از ازدواج آه در بساط نداشته ولی وقتی ازدواج میکنه بطور کلی وضعش فرق میکنه یا برعکس این قضیه.

یا اینکه شخص پولداری را دیده اید که بسیار خسیس می باشد و حاضر نیست به کسی ذره ایی کمک و یاری کند ؟
یا برعکس آن شخص فقیری را که از نظر مالی خودش در تنگا قرار دارد ولی بسیار آدم دست و دل بازی است.
آیا تا بحال این جمله را شنیده اید که میگویند طرف گدا زاده است؟
آیا تا بحال با اشخاصی روبرو شده اید با این که وضع مالی خوبی را دارند ولی خیلی فقیرانه و بد زندگی میکنند؟ یا بلعکس این قضیه .

آیا تا بحال به این قضیه فکر کرده اید که اشکال از کجا میتواند باشد؟

دوستان شاید فکر کنید که این گفته ها خرافات باشد ولی با کمی تفکر وتحقیق میشود به این مسائل پی برد.

همان طور که جاذبه زمین وجود دارد به برای همه اجسام بطور یکسان عمل میکند و کاری ندارد که شما از جاذبه اطلاعی دارید یا خیر.
مثلا کودک خردسال شما از جاذبه هیچ گونه اطلاعی ندارد ولی آیا جاذبه در مورد او اعمال میشود یا خیر.

آیا شخصی شنا کردن بلد نباشد و اصلا از غرق شدن در آب هم اطلاعی نداشته باشد و خود را به دریا بزند به صرف اینکه از غرق شدن خبر ندارد دریا برای او تفاوتی قائل میشود؟

پس نتیجه میگیریم سازنده جهان هستی طبق قوانینی این دنیا را پایه گذاری کرده و این دنیا هم مثل خودرویی که برای حرکت کردن وبه ابزار متفاوتی نیاز دارد و از قوانین خاصی تبعیت می کند  .

  • برباد رفته

درسی اخلاقی از سهراب سپهری

درسی اخلاقی از سهراب سپهری
خیــــــــــــلی قشنگه حیفه نخونینش💐

سخت آشفته و غمگین بودم
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند،
درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند…

خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم...
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !

اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم...
سومی می لرزید...
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود...

دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف،
آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید...
” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
" به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
” ما نوشتیم آقا ”

بازکن دستت را...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...

گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کردو سپس ساکت شد...
همچنان می گریید...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله

ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز،کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ……
گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن

چون نگاهش کردم،
 عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید …..

صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند...

خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای،
یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه ی آنان بودم

پدرش بعدِ سلام،
گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما ”
گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا …….

چشمم افتاد به چشم کودک...
غرق اندوه و تاثرگشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر ….

من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم
عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم

من از آن روز معلم شده ام ….
او به من یاد بداد درس زیبایی را...
که به هنگامه ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
یا چرا اصلا من
عصبانی باشم
با محبت شاید،
گرهی بگشایم
با خشونت هرگز...
با خشونت هرگز...
با خشونت هرگز...
«سهراب سپهرى

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود