عکس نوشت:مشکلی بنام ترس بجای عقل در تصمیم گیری

  • برباد رفته

متن:چینی نازک تنهائی من

آری سهراب تو درست میگویی!!

آسمان مال من است...پنجره،عشق،زمین،دوست،هوا،مال من است!

اما سهراب تو قضاوت کن...

بر دل سنگ زمین جای من است؟

من نمیدانم چرا این مردم، دانه های دلشان پیدا نیست...

توکجایی سهراب؟!آب را گل کردند!!

صبر کن ای سهراب،گفته بودی قایقی خواهم ساخت...

خواهم انداخت به اب،دورخواهم شد از این خاک غریب،

قایقت جا دارد؟؟؟

منم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم!!

مثل سهراب دگر جنس تنهایی من چینی نیست، که ترک بردارد...

مثل مرمر شده است...

چینی نازک تنهایی من...!!!

  • برباد رفته

متن:تو فقط یادم باش

پس ازآفرینش آدم خدا گفت به او: نازنینم آدم....
با تو رازی دارم !..
اندکی پیشتر آی ...

آدم آرام و نجیب ، اَمد پیش !!.

 زیر چشمی به خدا می نگریست ...!!!

محو لبخند غم آلود خدا .... دلش انگار گریست .

نازنینم آدم... ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید )...!!!!
یاد من باش ... که بس تنهایم !!!
بغض آدم ترکید ، .. گونه هایش لرزید !!
به خدا گفت :
من به اندازه ی ....
من به اندازه ی گلهای بهشت .....نه ...
به اندازه عرش ...نه ....نه
من به اندازه ی تنهاییت ، ای هستی من ، .. دوستدارت هستم !!

آدم ،.. کوله اش را بر داشت

خسته و سخت قدم بر می داشت ....
راهی ظلمت پر شور زمین ....
زیر لبهای خدا باز شنید ،...
نازنینم آدم !... نه به اندازه ی تنهایی من ...
نه به اندازه ی عرش... نه به اندازه ی گلهای بهشت !...
که به اندازه یک دانه گندم ، تو فقط یادم باش !!

  • برباد رفته

متن:دورغ

چه دلپذیراست ...!!!

اینکه گناهانمان پیدا نیستند...

وگرنه مجبور بودیم

هر روز خودمان را پاک بشوییم

شاید هم می بایست زیر باران زندگی می کردیم

و باز دلپذیر و نیکوست اینکه دروغهایمان

شکل مان را دگرگون نمی کنند

چون در اینصورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی آوردیم

خدای رحیم ، تو را به خاطر این همه مهربانی ات سپاس.

"فدریکو گارسیا لورکا"

  • برباد رفته

عکس نوشت:وظیفه دولت از نگاه دکتر محمد مصدق

  • برباد رفته

به کدامین واژه اعتماد کنم

می مانم میان دلم و عقلم!!

گیر کرده ام و آرام آرام دل بر عقل نداشته ام!!! غالب میشود

دلتنگ هستم

دلتنگ ایامی که چیزی جز صداقت نبود

و آنقدر بی ریا بودیم که:

وقتی دروغ می گفتیم، خودمان سرمان را به دیوار می کوبیدیم!!

چقدر ساده بودم من!!!

ولی حالا همه چیزمان دروغ شده

حتی گاهی فکر میکنم اینی که الان منم ، من نیستم و شاید دارم دروغ می گویم!!دروغ می بینم!!

تظاهر شده مایه مباهات

ریا شده دلیل بزرگی

و دروغ مستندی بر سیاست مداری!!

دینا غریبی است  ، نه!!!

واژه ها هم تغییر معنی می دهند

شاید آنها هم دروغ میگویند!!!

و معنی اصلیشان همین بوده که الان هست!!!

به کدام معنا و کدامین کلمه و واژه میتوان اعتماد کرد!!!

مانده ام

  • برباد رفته

عکس نوشت:راه رسیدن به آرامش

  • برباد رفته

متن ترانه : خونه

خونه،این خونه ی ویرون،واسه من هزار تا خاطره داره 

خونه،این خونه ی تاریک، چه روزایی رو به یادم میاره 

اون روزا یادم نمیره،دیوار خونه پر از پنجره بود 

تا افق همسایه ی ما دریا بود،ستاره بود، منظره بود 

خونه،خونه ،جای بازی برای افتاب و ماه بود 

پر نور واسه بیداری،پر سایه واسه خواب بود

پدرم می گفت: قدیما کینه هامونو  دور انداخته بودیم 

توی برف و باد و بارون، خونه رو با قلبامون ساخته بودیم 

خونه عشق مادرم بود، که تو باغچش گل اطلسی می کاشت 

خونه روح پدرم بود، چیزی رو هم پای خونه دوست نداشت 

سیل غارتگر اومد، از تو رودخونه گذشت 

پل ها رو شکست و برد، زد و از خونه گذشت 

دست غارتگر سیل، خونه رو ویرونه کرد 

پدر پیرمو کشت، مادرو دیوونه کرد

حالا من موندم و این ویروونه ها 

پر خشم و کینه ی دیوونه ها 

منه زخمی،من خسته، من پاک 

می نویسم اخرین حرفو رو خاک: 

کی میاد دست توی دستم بزاره، 

تا بسازیم خونمون رو دوباره؟

ترانه سرا: ایرج جنتی عطائی

  • برباد رفته

عکس نوشت:خانه دوست کجاست

  • برباد رفته

متن ترانه:رفیق من سنگ صبور تنهام

رفیقه من سنگه صبوره غمهام
به دیدنم بیا که خیلی تنهام
هیشکی نمیفهمه چه حالی دارم
چه دنیایه رو به زوالی دارم
مجنونمو دل زده از لیلیا
خیلی دلم گرفته از خیلیا
نمونده از جوونیام نشونی
پیر شدم پیره تو ای جوونی

تنهایه بی سنگه صبور
خونه ی سردو سوتو کور
تویه شبات ستاره نیست موندیو راه چاره نیست
اگر چه هیچکس نیومد سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش
طاقت بیارو مرد باش
اگر بیای همونجوری که بودی
کم میارن حسودا از حسودی
صدایه سازم همه جا پر شده
هر کی شنیده از خودش بیخوده
اما خودم پر شدم از گلایه
هیچی ازم نمونده جز یه سایه
سایه ای که خالی از عشقو امید
همیشه محتاجه به نوره خورشید


ترانه سرا:امیرارجینی

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود