آنقدر در خصوص نظام سلامت چیزی نوشته شده و در بوق و کرنا کرده اندکه حتی دست اندرکاران این نظام هم سرگیجه گرفته اند!!!
اما آنچه من بعنوان یک استفاده کننده از سیستم درمانی کشور دریافته ام ، غیر از آن چیزی است که در بوق وکرنا شده است
اینجا همه چیز در هم است!!
آمده اند به عنوان تلافی زحمات قشر نخبه جامعه ، که همان پزشکان متخصص هستند! تعرفه های پزشکی را افزایش داده اند
آنهم چندین برابر
از نظر برخی از دست اندرکاران حوزه سلامت ، قشر پزشک و آنهم متخصصان ، قشری ویژه و نخبه هستند که در جامعه نظیر ندارندف، شاید زمانیکه سهمیه ها نبود این حرف تا محدودی میتوانست صحیح باشد اما در زمان حال و سهمیه ها و دانشگاه هائی که همه ما می دانیم چگونه هستند این حرف جای بحث دارد!!!
سردمدار این حرکت بزرگ که تا ابد بر تارخ درمان این کشور قرار خواهد داشت و همچون یک لکه ننگ ، خودنمائی خواهد کرد، وزیر محترم بهداشت، درمان و آموزش پزشکی جناب آقای دکترسید حسن قاضی زاده هاشمی (حفض کم الله)هستند.مردی که مدعی است دریافتی پزشکان کشور ما از همردیفان اروپائی و آمریکائیشان بسیار کمتر است؟! البته ایشان فراموش کرده اند خدماتی که در اروپا وآمریکا به بیماران می دهند به هیچ وجه من الوجوح با ایران قابل قیاس نیست که هیچ ، اصلا در یک ردیف نمی گنجند!!و اینکه اگر در اروپا و آمریکا ، پزشکی ، بیماری را ناقص کند ، علاوه بر پرداخت خسارت کامل ، برای یک مدت زمانی طولانی ،شماره نظام پزشکیشان لغو میشود که این مدت بسته به خسارت وارد شده ، متغیر است!!!
آمدند و از بیت المال دریافتی پزشکان را چندین برابر کردندو این قشر محترم مانده اند که چگونه این درآمد چندین برابر شده را خرج کنند!!! و حالا یا ساختمان سازی می کنند یا فست فود راه می اندازند و یا ماشن های خارجی مدل بالا میخرند!!!
از آن طرف دولت پول ندارد تا هزینه همه را بدهد پول بیمارستان را نمی دهد و پرسنل بیمارستان مدتهاست که دریافتی نداشته ا ند!!!
جالبتر آنکه در یک بیمارستان پزشک محترم متخصص ماهیانه سه و یا چهار میلیارد تومان می گیرد و سایر پرسنل به زور دو تا سه میلیون تومان!!عجب قرابتی!!!و این شده که برای جبران بخشی ا ز این هزینه ، بیمه سلامت که رایگان بوده را از اول آبان ماه لغو کرده اند و بجای آن بیمه ایرانیان آمده که برای هر نفر سالیانه دویست و چهل هزار تومان می گیرند!!!تازه با این روش هم جبران نخواهدشد!!!
خدمت بزرگ وزیر بهداشت به اقشار بی بضاعت و ندار جامعه تا ابد پایدار خواهد ماند!!!!تی نسل ها و دولت ها و حکومت های بعدی!!!چرا که کسی نخواهد توانست حق قشر نخبه جامعه را از اینی که تصویب شده ، کم کند!!!
خدایا من که نمی فهم ، شعورم را زیاد کن تا سخنان مردان بزرگ کشورم را درک کنم و اگر تهمتی می زنم شهامت عذرخواهیش را هم به من بده
آمین یا خدای ضعیفان!!!
گوئی همنشینی با انسان عصر حاضر، آسمان را هم گرفتار کرده!!!
آسمان هم صفت های حقیر انسانها را یاد گرفته!!
سالهاست روی خسیس آسمان را دیده ایم
نگاهمان به آسمان سیاه شد ولی اتفاقی نیافتاد
پائیز به انتها رسیده و زمستان دارد از در وارد میشود ، ولی دریغ از قطره ای باران و یا ذره ای برف!!!
فقط سرمای خشک و هوائی کثیف ، که با خود همه امراض را می اورد!!!
دلتنگ شنیدن صدای باران از ناودان های کوچه های گلی هستیم
و بی قرار پارو کردن برف با پاروهای چوبی قدیمی !!!!
ساختن آدم برفی
و برف بازی و خوردن شیره با برف!!!!
نشستن کنار بخاری های چوبی و دود کشهائی که باریدن برف ، بازارشان را رونق می داد
تعطیلی مدارس و انتظار یک برف سنگین تر برای فردا
تا تعطیلی ها ادامه داشته باشد!!!
اینها آرزوهای زیادی هستند!!!
به گمانم تا چندی دیگر کلمات باران و برف را فقط در کتاب های لغت و واژه نامه های قدیمی خواهیم یافت!!
و باید تعاریف جدیدی را برای پائیز و زمستان پیدا کنیم
چرا که مفاهیم آنها تغییر کرده
قدیم ها ، پائیز برابر بود با بارش باران های پائیزی
و زمستان مترادف بود با سرما و برف !!
اما حالا با خساست آسمان همه چیز تغییر کرده !!!
بیچاره انسان های قرن بعد چه واژه های دلنشینی را از دست می دهند!!!
بچه که بودیم می گفتند:
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
وقتی معنای شعر را می پرسیدم می گفتند: اهل منبر و موعظه حرف و عملشان در ظاهر و باطن فرق دارد!!
اما حالا کار به جائی رسیده که عملشان در حرف هم فرق دارد
طرف قاری ممتاز است و هزاران افاده و ادعای خوب بودن واهل دین و مسلمانی !!!
قاری مزبور را برای قرائت قرآن افتتاح مراسم آموزشی دعوت کردیم
صبح اول وقت تشریف آوردند
صبحانه کاملی میل کردند
چائی نوشیدند
قرآن خواندن (که روی هم رفته ،چهار دقیقه نشد!!!)
بعد هم تا انتهای روز کاری در خدمتشان بودیم
دو دفعه پذیرائی شدند
ناهار کاملی خوردند
مقداری افاضه فضل نمودند
و بعد از نماز تشریف بردند منزل
نکته مهم اینکه ایشان کارمند دولت بودند و می بایستی در محل کارشان حاضر می شدند
ولی بدلیل دعوت مدیر کل ما ، همه روز در خدمتشان بودیم
کارهای اداریشان هم بماند برا ی فردا!!!
البته اگر فردا برای قرائت قرآن به جائی دعوت نشوند!!!
حالا توقع داریم مردم اهل دین باشند
قرآن بخوانند
مذهبی باشند
الحق که گل گفته شاعر بزرگ ، حضرت حافظ:
واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند
گوییا باور نمی دارند روز داوری
کین همه قلب و دغل د رکارداور می کنند
یا رب این نودولتان را بر خر خودشان نشان
کین همه ناز از غلام ترک واستر می کنند
ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان
می دهند آبی که دل ها را توانگر می کنند
حسن بی پایان او چندان که عاشق می کشد
زمره دیگر به عشق از غیب سر بر می کنند
بر در میخانه عشق ای ملک تسبح گوی
کاندر آنجا طینت آدم مخمر می کنند
صبحدم از عرش می آمد خروشی عقل گفت
قدسیان گوئی که شعر حافظ از بر می کنند
بزرگی می گفت : مشکل ما تفسر به نفس است
یعنی هر متن وقانون را به سلیقه و سود خودمان تفسیر می کنیم
طبیعی است با این شیوه نهایتا منافع یک عده محدود تامین میشود
نمی تواند جامع باشد و منافع اکثریت را دیده باشد
حالا این موضوع در کشور ما بیداد می کند
شاهد هستیم که حتی قوانین را برای منافع یک عده خاص تعریف می کنند
یادتان باشد چند سال پیش قانون خرید خدمت سربازی تصویب شد
این قانون برای استفاده آقا زاده ها که حالا به سن سربازی رسیده بودند وبرای خروج از کشور نیار به کارت پایان خدمت داشتند به تصویب رسید.خوب الیته بخشی از مردم عادی هم از قبال این موضوع بهره بردند و خدمتشان را خریدند. و بعد قانون لغو شد
دو یا سه سال قبل مصوبه ای آمد که افراد دیپلمه ای که سابقه کار در داروخانه را داشته باشند می توانند داروخانه تاسیس کنند
این مجوز فقط یک روز اجرا شد
یعنی صبح اول وقت ابلاغ شد
ظهر انتهای وقت اداری ، لغوشد
و از قبال آن گمان کنم فقط دو یا سه نفر مجوز تاسیس داروخانه را گرفتند!!!
از این دست قوانین و مصوبه ها و لایحه ها زیاد داریم
این میشود که قانون در ایران همیشه تبصره دارد
راه فرار دارد
البته مر قانون فقط برای عامه مرم اجرا میشود
و تبصره هایش برای از ما بهتران!!!
این میشود که مردم اعتماد ندارند
مردم اطمینان خاطر ندارند
همیشه در جوش و خروشند
چون یک قانون امروز هست
فردا نیست
این تبعین و تفسیر کامل یک کشور عقب افتاده است
حتی اگر بزرگترین ذخایر زیر زمینی جهان را داشته باشد
این میشود خون دل خوردن مردم
دویدن فقط برای یک لقمه نان
کشوری بی قاعده
که فقط لازم است یا پر وپارتی داشته باشی
یا زر و پول داشته باشی
و یا خیلی خوش شانس باشی تا در زمان خاص در مکان خاص باشد
آنوقت شاید تو هم اندک بهره ای ببری
وگرنه کلاهت پس معرکه است
و همیشه گرفتاری