۲۴۵ مطلب با موضوع «آرا و نظرات» ثبت شده است

درباره:کارمند که میشوی

کارمند که باشی

هر روز کوچک می شوی

کوچکتر از روزهای قبل

بزرگتر از روزهای بعد

کارمند که میشوی:

دنیایت کوچک میشود

آرزوهایت کوچک میشودند

سقف پولت معین میشود

سقف دریافتی و پرداختیت معلوم میشود

کارمند که باشی

مجبور میشوی تطابق پیدا کنی

با همه بی عدالتی ها

با همه ناداوری ها

با همه حرف های زور

کارمند که باشی

حقارت از همه وجودت می بارد

برای یک ساعت اضافه کاری به هرچیز و هرکاری تن می دهی

کارمند که باشی

سقف آرزوی ارتقایت

رئیس اداره شدن است

و وقتی می رسی

تازه به پوچ بودنش و حقارت خودت

غبطه میخوری

  • برباد رفته

واقعه کاریابی با دروغ و فریب

مردی بعنوان مسئول ستاد اقامه نماز اداره ما انتخاب شده است

ایشان بسیار فعال هستند و در همه زمینه های کاری اداره ، خودرا صاحب نظر، رای و اختیار میدانند!!!

ظاهری که با استانداردهای ظاهری افرادی که در این چند دهه ، بعنوان انقلابی ، تقسیم بندی شده اند، می گنجد!!

با کلامی که همیشه حق به جناب ایشان هست

اما نمی دانم چرا به دلم نمی چسبد

به دلم نمی شییند

و این یکی از دلایلی است که من نماز را به جماعت نمی خوانم!!!

اما موضوع جالب تر دریاره ایشان نحوه ی استخدام و ورودشان به اداره هست

در یک بده بستانی که مستند هم نیست و هیچوقت نمی توان آنرا ثابت کرد

مگر با بازیابی وجدان!!!

ایشان در قبال ارائه یک مدرک کارشناسی ارشد

و یا حداقل مساعدت در اخذ آن

با عنوان مدرک دیپلم

وارد شدند

اینکه همان زمان ، حق و حقوق بسیاری از کسانی که پر وپارتی ندارند ، ضایع شده است !!! بماند برای بعد!!

نکته جالبتر آنکه ایشان چندسال بعد مدرک کارشناسی علوم قرآنی را با تاریخ اخذ سالها قبل از ورود به اداره ، رو کردند

درخواست پذیرشش را دادند

و عجبا که در یک فرآیند اداری ، مدرک قبول شد.

از منظر قانونی اگر فردی مدرک بالاتری داشته باشد و ارائه نکند

بعنوان تخلف محاسبه میشود

و فرد ، علاوه بر اخراج از محل کار

موظف است تمام دریافتی های قبلی خودرا به حساب دولت واریز کند

اما در مورد ایشان ، نه تنها این اتفاق نیفتاد

بلکه پست کارشناسی هم به ایشان دادند

حالا ایشان دم از دین و قرآن ونماز می زنند

قسمش را باور کنم

یا دم خروس را!!!

  • برباد رفته

تصمیم سازی گروهی

نوشخوار کردن تراوشات ذهنی دیگران را میتوان نشانه های تاثر فرهنگ دیگران دانست

مدیران ما شنیده اند که تصمیم گیری گروهی ، شیوه نوین مدیریتی است

اما متوجه نشده ا ند که در کشورهائی اینکار انجام میشود که زیر ساختش هم ایجاد شده باشد

از نگاه من این زیر ساخت ها شامل موارد زیر است:

1- بلوغ فکری، فرهنگی و کاری جامعه مد نظر

2- رعایت تخصص و تعهد در حوزه کار

3- عدم لحاظ کردن منافع شخصی در تصمیم سازی

و بدون تردید موارد بیشمار دیگر

دیروزنمودی عینی اتفاقی بود که همه هسته تصمیم گیری مشارکتی را بر بادداد

مقرر شده برای نگهداشت نیروهای متخصص و متعهد دستگاه های دولتی

روزانه 250گرم شیر به هر کارمند بدهند

اینکه چه نظری دراین باره دارم بماند برای مقالی دیگر

اما نکته مهم نوع تصمیم سازی مدیران ماست

ابلاغ شده بود که چگونه و کجا شیر تهیه شود

ما تصمیم گرفتیم یک قابلمه بزرگ بگیریم با یک گاز دوشعله ، و روزانه  شیر مورد نیاز را به مدت بیست دقیقه بجوشانیم

و بعد برای توزیع به یخش های مختلف ، منتقل شود

همه کاری کردیم و همه چیز را خریدیم و برای همکارن خدماتی تشریح کردیم که چه باید بکنند

دقیقا انتهای وقت اداری و زمان خروج از اداره برای رفتن به خانه و در کنار دستگاه تایمکس ،

اطلاع دادند که برنامه عوض شده و نخوه ی انجام کار تغییر کرده است!!!

پرسیدم چرا؟

گفتند این نتیجه خرد جمعی است!!

حالا کجا و چگونه؟

گفتند: دم درب خروجی اداره

و انتهای وقت کاری

همه برزگان ، کارشناسی کردند و نظر دادند.

در روزهای آینده نتیجه این خرد جمعی ، عنوان خواهدشد

  • برباد رفته

نگهداشت نیرو

الان خیلی مد شده که درباره نگهداشت نیرو و شیوه های علمی آن ، صحبت میشود.

علم مدیریت نوین ، بر این بحث تاکید ویژه ای دارد

و چون تسلطی بر این موارد ندارم ، در این خصوص سکوت می کنم

اما به نظرم وقتی میتوان بر این قواعد و  شیوه ها اصرار کرد و  تصمیم بر اجرایشان گرفت که:

همه فرآیند بکارگیری نیرو از ابتدا تا انهتا بر همان شیوه و روش بنا شده باشد

در کشوری که بکار گیری نیرو با رابطه و بدون ضابطه انجام یشود

حرف زدن از شیوه های نوین نگهداشت نیرو ،  گزینه ای غیرقابل باور و اجرا در کشور ما هست

نیرو وقتی متخصص باشد و بر اساس شایستگی بکار گرفته شده باشند

آنوقت میتوان گفت برای نگهداشت آن باید کاری کرد

نیروئی که با پارتی بازی بکارگرفته شده که دیگر نگهداشت ندارد

کارمندی که تخصصی ندارد و بود و نبودش فرقی ندارد

چرا باید نگهش داشت

برود هم به خوش رحم کرده هم به جامعه

درد من درد بیشعوری است

و دردی میکشم

که قابل بیان نیست

  • برباد رفته

دنیای کارمند زادگی

کارمند که باشی، مخصوصا از نوع دولتیش

مجبور هستی خیلی کارها و چیزها را قبول کنی و بپذیری

کارهائی که با نظرات و ایده ها وتفکراتت ، تضاد دارد

و خیلی وقت ها ، پذیرشش خیلی سخت و جانفرساست

اینکه نحوه ی  ورود به خدمت در دستگاه های دولتی ما ، قاعده خاصی ندارد

امری ساده و پیش پا افتاده است

هرکس پری دارد

پارتی دارد

هرکسی هم آشنای کسی است که جائی مشغول بکار است

این مدیر فلان خانمی که اهل حال است را می آورد و استخدام میکند

آن یکی ، دختر عمه دائیش را استخدام میکند

دیگری عروس فلان درجه دار را که همشهریش هم هست  را بکار می گیرد

و آن مدیر هم هرکسی را که می شناسد ، می آورد سرکار

و این میشود که کنترل نیرو و مدیریت برآنها خیلی خیلی دشوار می شود

هرکاری بکنی یکی از نور چشمی ها را ناراحت کرده ای

پس همین میشود که یک امضاء و تائید ساده بیش از یک ماه زمان میبرد

بیچاره ایران

به دست بد مردم وقومی افتاده است

ایران من

ایران من

ای کشور ویران من

  • برباد رفته

واقعه تنظیم قرارداد اتاق سرور

مدتی است به دلیل اقتضای زمان و مکان، مجبور به تنظیم وعقد قرارداد طراحی اتاق سرور شده ایم

بحث های زیادی شده است

اما نکته مهم آن است که از کنار این قرارداد حواشی زیادی بروز کرده و می کند

فایل اتوکد ساختمان را ، به آنها داده ایم

و آنها برای جانمائی نودها (پریز اتصالات) مبلغ بیست و دومیلیون تومان ، طلب کرده اند

برای من پذیرش این پیشنهاد خیلی راحت نیست!!

جای شکرش باقیست که من نه تائید کننده قرارداد هستم ، نهامضا کننده آن و نه پرداخت کننده اش!!

اگر کمی اصول طراحی را بدانیم(که من اندک اطلاعاتی دارم و طراحی هم میکنم)

با داشتن فایل اتوکد، مابقی کار ،خیلی ساده است!!!!

بخش خصوصی در ایران تعریف درستی ندارد

یا از این طرف بام می افتیم و یا از آن طرف

طرف به بهانه داشتن کمی تخصص ، مطالبات زیادی دارد

و انتظار دارد در کشوری بی ضابطه و قانون ، یکشبه پولدار شود

و همه عقده های عمرش را با پول بیت المال برآورده سازد

البته عجیب نیست

ما جهان سومی هستیم

و این ها همه نشان های آن هستند

  • برباد رفته

سیاست چرچیلی

در طول تاریخ و دربین مردم جامعه خودمان ، کسی که خیلی با فکر وعقل (معاشی و ... )باشد را چرچیل می گویند!!این حرف ، نکته ظریفی دارد

علاوه بر اینکه این موضوع زایده ترویج و القای فرهنگی از طرف حاکمان سلطه گر و قدرتمند جهانیست

شامل حقایقی مهم درباره این  مرد هم میشود

مردی که دید خیلی وسیعی داشت

افق دیدش از زمان خودش جلوتر بود

و همه نبوغ و  توان خود را در راه استیلا و برتری انگلستان بکار برد

سالها با سیاستی مدبرانه ، نفت ایران را چاپید

و ظاهرا در قراردادنفتی انگلستان وایران

یکسال از ایران مبلغی را بعنوان ضرر شررکت درخواست کرده است

سالها هند مستمره انگلستان بود!!

بله چرچیل برای انگلستان سنگ تمام گذاشه است

و قابل تقدیر است

البته برای خود انگلیسها

و ما فقط وقتی میتوانیم به گذشته نگاه کنیم که از آن درس بگیریم

  • برباد رفته

قانون و الزام به اجرای آن

مدتی است که سریالی به عنوان ویکتوریا از یکی از شبکه های آن طرف آبی ، پخش میشود

اینکه در این سریال سعی وافری شده تا نمایش دلپسندی از روابط و اتفاقات سنوات گذشته انگلستان ، نشان دهند ، امریست بدیهی

اما نکته ای که شدیدا توجه مرا به آن جلب کرده، تهعد و پایبندی آنها به قانون است

قانونی که نتیجه تفکر ، تعقل و خرد جمعی مردم است

و تصویب شده قشری مرفه و پولدار!!!

که بدون تردید مشکلات و نواقص بسیاری راداشته و دارد

اما نکته مهم تمکین و پیروی بی چون وچرای همه اقشار جامعه از این مصوبه انسانی است

البته ناگفته نماند که یکی از دلایلی که قانون شدیدا اجرا میشود

وجود تنبهات شدید برای فردی است که ناقض قانون باشد

مثلا اگر فعلان لردی ، کار خاصی را انجام ندهد ، همه اموالش به نفع ملکه توقیف میشود

در این سریال شاهد هستیم ، علیرغم مخالفت جمع کثیری از طبقه اشراف انگلستان با ملکه ویکتوریا

همه دستورات اورا می پذیرند و سر تکریم فرود می آورند

بی هیچ اغماضی ، قانون ساری و جاریست

و شرافت انسانی موضوعی است که خیلی اهمیت دارد

کاش کمی هم همه روشنفکران و طبقات حامعه ما، تهعد و پایبندی به قانون را می پذیرفتند

و اجرا می کردند

کاش می آموختیم همه را دربرابر قانون یکسان ببینیم

کاش

و ای کاش

  • برباد رفته

من جمع اضدادم

گاهی وقتی خودم را بررسی می کنم(البته خیلی کم و به ندرت اتفاق می افتد)

می بینم من نتوانستم یک راه مشخص رابرای خودم تعیین کنم

به فوتبال علاقه مندم و طرفداری می کنم

از والیبال لذت می برم

تنیس روی میز را می فهمم

کمربند قهوه ای کونگ فو داشتم

بوکس را کار کرده ام

کشتی که در خون همه ایرانی هاست

نوشتن رادوست دارم و از ادبیات لذت می برم

مطالعه را دوست دارم و بیشتر تکه تکه می خوانم(یک مطلب از اینجا و یکی از جای دیگر)

اما مقالات سیاسی وتحلیلی را می خوانم

ترانه را می پرستم و از شنیدنش ، حضی وافر می برم

احساساتی هستم

از شنیدن نوحه به اوج پرواز می رسم

تجملات را دوست ندارم

اما زندگیم خسلی هم ساده نیست

قانون را یک باید حتمی می دانم

ولی گاها بی قانونی هم کرده ام

پول پرست نیستم

ولی از بی پولی گریزانم

به معاد ایمان وباور قلبی دارم

ولی خیلی هم پرهیزگار نیستم

دل رحم هستم

ولی از منافعم به سختی می گذرم

و در یک گلام

من جمع اضدادم

  • برباد رفته

مقایسه طول عمر انسان با عالم حیات

برگه های دفتر که ورق ها میخورند

گذر عمر انسان را نشان می دهد

لحظه لحظه عمر انسان را همین ثانیه ها تشکییل می دهند

من حساب کرده ام

اگر متوسط سن انسان را نود و پنج سال بگیریم ( که خیلی سخت و بعید است در شرایط فعلی)

یک انسان مجموعا حدودهای سی و پنج هزار روز زندگی می کند!!

نزدیک هشتصدو چهل هزار ساعت!!

و حدود پنجاه میلیون و چهارصد هزار دقیقه!!

و تقریبا سه میلیارد و بیست و چهار میلیون ثانیه عمر می کند!!

من خیال میکنم اگر انسانی از بدو تولد شمردن رابلد باشد و شروع به شمردن کند

فقط می تواند از یک تا حدود همین اعداد را بشمرد

پس چقدر حقیر هستیم!!

در مقابل فاصله زمین تا ماه ، تا خورشید

و یا نه اصلا در برابر چهار هزار میلیارد سال نوری فاصله دو سوی عالم گیتی!!

چقدر کوچکیم

چقدر کم هستیم

البته ما مغزی داریم که می تواند همه عالم را با تصور در خیال خود جای دهد

از این منظر ما خیلی بزرگیم

به اندازه چهار هزار میلیارد سال نوری ، فاصله دو سوی عالم حیات!!!

کلمه دیگری پیدا نکردم

فقط با تمام وجود می گویم:

پا ک و منزه هست خدای بزرگ

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود