۲۰۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متن ترانه» ثبت شده است

متن شعر:سراپا اگر زرد و پژمرده ایم

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم

ولى دل به پائیز نسپرده ایم

 

چو گلدان خالى لب پنجره

پر از خاطرات ترک خورده ایم

 

اگر داغ دل بود، ما دیده ایم

اگر خون دل بود، ما خورده ایم

 

اگر دل دلیل است، آورده ایم

اگر داغ شرط است، ما برده ایم

 

اگر دشنه دشمنان، گردنیم

اگر خنجر دوستان، گرده ایم

 

گواهى بخواهید، اینک گواه

همین زخم هایى که نشمرده ایم!

 

دلى سر بلند و سرى سر به زیر

از این دست عمرى به سر برده ایم

شعری زیبا از قیصرامین پور

 

  • برباد رفته

متن زیبای: می ترسم

می ترسم

نه مثل دیوانه از بچه ها

نه مثل بچه ها از دیوانه

می ترسم

کسی نه خودت را

که دوست داشتنت را

از من بگیرد.

--------------------------------------------------------

متن زیبای:میترسم از علی کریمی کلایه

منبع :کوچه باغ شعر

  • برباد رفته

متن شعر:با همه ی بی سر و سامانی ام

با همه ی بی سر و سامانی ام

باز به دنبال پریشانی ام
طاقتِ فرسوده گیم هیچ نیست
در پیِ ویران شدنی آنیم

دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام

آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه ی توفانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی ام

حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی ست که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سال هاست
منتظر لحظه ی توفانی ام

خوب ترین حادثه می دانمت
خوب ترین حادثه می دانی ام؟
ها ... به کجا می کشی ای خوب من؟
ها ... نکشانی به پشیمانی ام

سروده غزل سرای بزرگ معاصر: استادمحمدعلی بهمنی

  • برباد رفته

عکس نوشت :دو قدم تا پایان پائیز

  • برباد رفته

متن شعر : خانه دوست کجاست

در فلق بود که پرسید سوار، آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شبها بخشید و به انگشت
نشان داد سپیداری و گفت:
نرسیده به درخت ، کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است
میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر به در می آرد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل     
پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا
جوجه بر دارد از لانه نور
و از او می پرسی
خانه دوست کجاست؟

سروده ای زیبا از شاعر بزرگ معاصر: سهراب سپهری

  • برباد رفته

متن شعر : حال من خوب است

حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم

آخ ... تا می بینمت یک جور دیگر می شوم

با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند

یاسم و باران که می بارد معطر می شوم

در لباس آبی از من بیشتر دل می بری

آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم 

آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو

می توانم مایه ی ــ گه گاه ــ دلگرمی شوم 

میل میل ِ توست اما بی تو باور کن که من

در هجوم بادهای سخت ، پرپر می شوم

شاعر : مهدی فرجی

  • برباد رفته

متن ترانه : یعنی درد

درد یعنی غم داری و بخندی و به روت نیاری
درد یعنی دورت شلوغه و کسی نداری
درد یعنی تو خاک خودت غریب دیاری  

درد یعنی شرمنده ی سفره ی بچه هاتی
درد یعنی بدهکار عمر و لحظه هاتی
درد یعنی دلتنگ دلیل خنده هاتی

من درد مشترکم منو فریاد کن
همدرد اگه نیستی گاهی ازم یاد کن
من از خودم بریدم و به انتها رسیدم و از هر غریب و آشنا پُرم

من درد مشترکم منو فریاد کن
همدرد اگه نیستی گاهی ازم یاد کن
من از خودم بریدم و به انتها رسیدم و از هر غریب و آشنا پُرم

درد نون و درد بی یاری ، دردی که از آشنا داری

درد بی خوابی و بیداری ،واسه فردات

باور اینکه خیلی تنهایی و وصله ی ناجور دنیایی

عمریه بیخودی تو رویایی و خالیه دستات

وقتی که دستِ بسته نشستی و خسته ای
حتی به غصه هات وابسته ای
زندگی تو این شرایط یعنی درد

ترانه سرا و خواننده: رضا صادقی

  • برباد رفته

متن شعر: به زخمام دخیل می بندم

این ترانه گواهیِ فوته، شاعرِ متن پیشِ رو مُرده

بسکه هِی خواب دیده بیداره، بسکه رؤیاشو بالا آورده

این شبیه دعای قبل از مرگ، این شروع یه اختتامیه‌س

شکل آژیرِ قرمزه حرفام، تف به تسلیم، تف به آتش‌بس

ایدز داره فرشته‌ی الهام، تن واژه کزاز می‌گیره

یه سگِ هار توی لپ تاپه، دستای شعرو گاز می گیره

روی مغزم اسید پاشیدن، نفسای مسیح بو می‌ده

دیگه هر حرفِ با پدر مادر، مزه‌ی شاشِ بازجو می‌ده

 تنها هورا کشیدن آزاده! هایل هیتلر! هیتلرِ قدیس!

زنده‌باد وعده‌های توخالی! زنده‌باد کیک! زنده باد ساندیس!

 کانگوروها تو کیسه شون گرگه، مامِ میهن سزارین می‌شه

سوسکا به ریش کافکا می‌خندن، دختری هفت ساله زن می‌شه

من به زخمام دخیل می بندم، باورم نیست که زمین صافه

مرده‌شورم نمی‌بره دیگه، پاپ بی‌خود خداشو می‌لافه

آرزوهامو ارث می‌ذارم، واسه نسلی که شاملو خونده

یه کلیسا نشون بده که تنِ صدتا گالیله رو نسوزونده

گول این چشم منجمد رو نخور! دستای من هنوز هم مُشتن

خوش خیالن اونا که فکر کردن با قپانی ترانه‌مو کشتن 

برای مرگِ اون که با لبخند کتکم می‌زنه عزادارم

من هنوزم به مرگ مشکوکم، من هنوزم تو گور بیدارم

شاعر :یغما گلروئی

  • برباد رفته

زیبا بیندیشیم تا دنیای زیبائی داشته باشیم

صبح دمیده

روزی نو و صبحی زیبا

پائیز است و دنیا ، صحنه های پر رنگی را رقم می زند

هزاران رنگ ، زرد و نارنجی وقرمز و هر رنگ که چشمتان دوست داشته باشد ببیند

امروز ، روزی دگر است و صبح ، آغازی دیگر

پر قدرت وبا صلابت صبح را شروع کنید

زندگی زیباست

امروز تکرار نشدنی است

مثل همه روزها

قدر دان داشته هایمان باشیم و با وقار و متانت در جستجوی آرزوهایمان

چشم دل باز کن ، دنیا را ما می سازیم

خوب یا بدش هم ثمره تفکرات ماست

پس زیبا بیندیشم تا زیبائی ببینیم

صبحتان پیروز

  • برباد رفته

متن ترانه - پنجره

میخوام چند روزی از چشمِ تموم شهر پنهون شم

برم هم صحبت خاک و رفیق عطرِ بارون شم

میخوام از پاکی چشمه ، یه جسم تازه بردارم

میخوام چند روزی روحم رو به دست باد بسپارم

پشت سر میزارم این شهر شلوغو

پشت سر میزارم این همه دروغو

من به آفتاب یه سلامِ تازه میدم

جا میزارم این روزای بی فروغو

یه سفر رهایی از دلهره میخوام

از طبیعت یکمی خاطره میخوام

دیگه خستم از حصارِ دود و آهن

نفسم تنگه یکم پنجره میخوام

پشت سر میزارم این شهر شلوغو

پشت سر میزارم این همه دروغو

من به آفتاب یه سلامِ تازه میدم

جا میزارم این روزای بی فروغو

ترانه سرا را نمی شناسم ولی خواننده ترانه : سیاوش قمیشی است

  • برباد رفته
به جز از عشق
که اسباب سرافرازی بود
آزمودیم همه
کار جهان بازی بود